دانشکده موفقیت

هدف اصلی این وبلاگ ارائه آموزش و متدهای نوین و جهانی موفقیت برای تمام افراد است.

دانشکده موفقیت

هدف اصلی این وبلاگ ارائه آموزش و متدهای نوین و جهانی موفقیت برای تمام افراد است.

دانشکده موفقیت

موفقیت امری اتفاقی نیست!!!

پیام های کوتاه

۱۵ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «شادکامی» ثبت شده است

اثر پروانه ای موردی است در هواشناسی که بخاطر معنای بسیار عمیق آن در سایر علوم همچون مبانی سازمانی و روانشناسی از آن بهره می برند. تعدادی از دانشمندان هواشناسی در پی تحقیقات خود پی برند که اب و هوای شهری مثل نیویورک تابع فاکتورهای بسیاری است یکی از فاکتورها این است که اگر یک پرنده در ژاپن در حین پرواز بال بزند، باد این بال زدن می تواند طوفانی سهمگین در نیویورک به پا کند و برای اینکه نشان دهند یک امر جزیی در گوشه ای از دنیا چگونه تاثیری شگرف در نقطه دیگر از دنیا به پا میکند از بال زدن یک پروانه و ایجاد طوفان از این بال زدن استفاده کردند. حال این مفهوم هواشناسی چگونه در روانشناسی کاربرد دارد. 

موضوع این است که شما برای ایجاد یک طوفان یا یک تاثیر بزرگ در خودتان و زندگی لازم نیست تغییر بزرگ ایجاد کنید یا به عبارت زندگیتان را زیر و رو کنید. بلکه گاهی تغییرات کوچک( بال زدن یک پروانه) چنان اثار شگرفی( طوفان سهمیگن) بپا میکند که خود شما از تعجب خشکتان می زند. 

نتیجه اینکه اگر دنبال تغییری در زندگیتان هستید نیاز به کارهای بزرگ و سخت نیست و گاهی با تغییرات و رفتار بسیار کوچک می توانید انرا ایجاد کنید فقط باید پروانه زندگیتان را به پرواز دراورید. 

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ تیر ۹۶ ، ۱۸:۰۹
تیم دانشکده موفقیت

چند سال قبل برنامه ای از شبکه 4 سیما پخش شد با عنوان "راز" و  در ادامه سی دی ها، فایل های صوتی و تصویری و ترجمه کتابی با همین عنوان انتشار یافت.

اکنون سوال این است که آیا واقعاً مفهوم مجموعه راز که حول محور "قانون جذب " می گردد، کارساز است؟

شاید پس از دیدن این مجموعه یا خواندن کتاب یا مقاله ای با این عنوان این موضوع ذهن همه ما را درگیر کرده باشد و با خود اندیشیده ایم "یعنی امکان دارد؟". در اینجا هدف به هیچ عنوان سیاه و سفید دیدن این موضوع نیست بلکه قصد داریم اندکی آن را مو شکافی کنیم.

پس بهتر است سوال را اینگونه مطرح کنیم: " آیا تنها با قانون جذب می توان به آنچه می خواهیم برسیم؟"


امروزه در دنیای ما بیش از هر زمان دیگری میلیونر خود ساخته وجود دارد. تاکید میکنم " میلیونر خود ساخته" چرا که سایر افراد که با میراث یا لابی گری به طبقه میلیونر ها پیوسته اند از حوزه این مقاله خارج اند. به دلیل ساختار جدید دنیای امروز یعنی دنیای ارتباطات و اطلاعات، فضایی دیگر پیش روی افراد قرار گرفت. دیگر سرمایه های مالی و میراثی شرط لازم کافی برای رسیدن به این مهم نیستند و همانطور که می بینیم بسیاری از میلیونر ها یا بهتر بگوییم میلیارد های امروزی از این دایره بیرونند. افراد بسیاری را سراغ داریم که از گاراژ منزلشان  به شرکت های مولتی میلیون دلاری رسیده اند. صاحبان گوگل ، فیسبوک ، استیو جابز فقید و البته بیل گیتس و بسیار افرادی دیگر که بارها اسامی آنها را شنیده ایم.


حال این سوال مطرح است که کدام یک از این افراد ثروتشان را با قانون جذب بدست آورده اند. یعنی جایی بنشینند و از غول کائنات بخواهند که ارزوی شان را براورده کند. یا حتی در سخنرانی های خود به این موضوع توصیه کرده باشند؟

من که به شخصه فکر نمی کنم همچین چیزی شنیده باشم. اولین چیزی که هر میلیونر خود ساخته به آن توصیه میکند تلاش و پشتکار است. نهراسیدن از شکست است و این که شکست پل پیروزی است. معانی این جملات آشکار است: دست به کار شدن و در راه هدف آنچنان پایمردی کردن یا به هدف رسیدن. همه ما شنیده ایم که ادیسون 9999 بار شکست خورد تا بالاخره لامپش روشن شد. زندگی این افراد پر است از شکست های ریز و درشت و این یعنی دست به عمل زدن.


چنانچه بهتر به این موضوعات بیاندیشیم در خواهیم یافت که اگر غیر از این باشد عجیب است. چرا که ثروتمند شدن یک رویداد نیست بلکه یک پروسه است. یک جریان است نه یک اتفاق. باید در راه هدف مطالعه کرد، شب ها بیدار ماند و صبح ها زودتر بیدار شد، سختی کشید ، به آب و آتش زد نه اینکه یکجا نشست و از کائنات درخواست برآورده شدن آرزو نمود. شاید ما یک روز صبح که از خواب بیدار میشویم و به اینترنت سری می زنیم در اخبار می بینیم که فلان جوان 20 ساله سایتش را به مبلغ 100 میلیون دلار به فلان شرکت بزرگ فروخت و با خود بگوییم خوش به حالش چقدر راحت! اما چیزی که ما می بینیم رویداد است اما آنچه پس قضیه است یک پروسه چندین ماهه یا شاید چندین ساله باشد.


پس نکته اول:

موفقیت یک پروسه است و نه یک رویداد و پروسه یعنی تلاش، پشتکار و چشیدن طعم شکست که با روح یکجا نشستن و طلب نیاز کردن سازگار نیست. البته واضح است که  قانون جذب نیز می تواند جزئی از این پروسه باشد اما مسلم است که  تمام آن نیست.

۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۷ تیر ۹۶ ، ۱۰:۳۶
تیم دانشکده موفقیت

تلاش به خودی خود برای موفق شدن کافی نیست، اگر اینگونه بود معلمان ما ساعت های استراحت و روزهای تعطیل خود را در جکوزی هایی با روکش طلا میگذراندند! استعداد هم به تنهایی ناکافی است، شاهد این موضوع هم خواننده های خیابانی هستند که موفقیت چندانی به دست نیاورده اند.موفقیت های بزرگ تنها نصیب کسانی میشود که جز به داشتن هر سه موردی که در تصویر زیر مشاهده می کنید، راضی نمیشوند.

البته که حرف زدن در این خصوص ساده است و عملی شدن آن کار هر کسی نیست.

سه پیش نیاز برای موفق شدن!

اکثرا به کارشان علاقه ای ندارند

عموما درآمد خوبی دارند ولی از شغل خود ناراضی اند. شغلشان به یکی از ضروریات زندگی تبدیل شده در حالی که رویاهایشان در حال از دست رفتن است و آنها مجبور هستند درآمد خود را صرف خریدن شادی کنند!

شغلی که به خاطر انجام آن تشویق نمیشوید

حس می کنید عمرتان تباه شده، استعدادهایتان از دست رفته و کسی قدردان تلاش شما نیست.

از دیدن افرادی که یکصدم استعداد شما را ندارند ولی به مراتب از شما موفق ترند سرخورده میشوید. زندگی بسیار غیرعادلانه است. از این همه انتظار خسته شده اید.

به کاری مشغولید که هیچ استعدادی در آن ندارید

ناامیدانه تلاش میکنید تا در کار خود موفق شوید اما حتی توان رقابت را در خود نمی بینید. درحالی که اگر کار خود را دوست داشتید، شادی ذاتی برشما قالب میشد. شادی حلقه گمشده بسیاری از افراد شاغل است.

به نظر شما استیو جابز کار خود را دوست نداشت؟ یا موسیقیدانی را میشناسید که از موسیقی متنفر باشد؟ یا نویسنده ای که از نوشتن فرار میکند؟

اگر به این امید نشسته اید که موفقیت، شما را شاد کند کاملا در اشتباه هستید. تلاش بیهوده نتیجه ای ندارد. موفقیت سهم افراد خلاق، با بصیرت و منحصربه فرد است.

اگر به شغل خود علاقه نداشته باشید به ثمر نشاندن توانمندی هایتان با سختی همراه است.

مهارت”، یکی از فاکتورهای مهم است اما برای موفقیت های بزرگ به “مهارت های بزرگ” احتیاج دارید و این مهارت ها جایی خارج ازحاشیه امنتانمی باشد.

فرض کنید موسیقیدان قابلی هستید. اما این به تنهایی هیچ فایده ای ندارد. دنیا پر است از موسیقیدانان بزرگ و بیکار!

برای موفقیت لازم است قابل تحسین باشید. یکی از راههای مطرح شدن از طریق ارائه ویدئوهای تحسین برانگیز و متفاوت یا از طریق ارتباط با ستاره های شناخته شده است. اگر این کار از شما ساخته نیست بهتر است بدنبال کسی باشید که ترتیب این کار را برای شما بدهد.

یکی از راههای رسیدن به “بهره وری” تمرین طولانی و مداوم است. مغز کاملا غریزی از فکر کردن طفره میرود و به محض رو به رو شدن با شرایط این چنینی ترجیح میدهد شما را تا جایی که ممکن است از مسئله پرت کند.

اگر واقعا با خودتان صادقانه برخورد کنید متوجه میشوید تنها چیزهایی که اهمیت دارند، مکان فعلی شما و کارهایی است که باید انجام بدهید.

ابتدا با سرکوبهای نفس مواجه میشوید و مرحله بعد نوبت به فداکاری های احساسی میرسد.

اگر با واقعیت روبه رو نشوید چیزی عوض نخواهد شد. شاید مجبور شوید برای داشتن آینده ای بهتر، چیزی که ۱۰ سال عمرتان را صرف آن کرده اید را فدا کنید

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ تیر ۹۶ ، ۰۹:۱۱
تیم دانشکده موفقیت

زیربنا و عاملی که تعیین میکنه تا چه میزان میتونی از نیروی جادویی درونت کمک بگیری، میزان عزت نفس و اعتماد به نفسیه که داری... برای دستیابی به موفقیت ھای چشمگیر داشتن اعتماد به نفسی مثبت و قدرتمند ضروریه! اما قدرت در زندگی به چه معناست؟ آیا تا حالا بهش فکر کردی؟

احساس قدرت داشتن در زندگی یک معنی داره، که حس کنی شرایط زندگیت در کنترل تویه... و اگر به ھر علتی موردی در زندگیت ھست که مطابق میلیت نیست، میدونی و ایمان داری که باید این مورد رو تغییر بدی و این تغییر در حوزه ی قدرت تویه... موردیه که از پسش برمیای... به جرات می تونم بهت بگم که اگر بتونی چنین حس و باوری رو در خودت شکل بدی، محکوم به موفقیت و پیروزی میشی... دیگه ھیچ عامل داخلی یا خارجی ای نمی تونه مانع پیشرفت و حرکتت بشه. اما یک سوال مهم؟!!!

چگونه میشه چنین حس و باوری رو در خود شکل داد؟!

اولین قدم اینه که یک اعتماد به نفس و عزت نفس عالی، مثبت و سازنده رو در خودت شکل بدی. تا زمانی که خودت و توانایی ھات رو باور نداشته باشی، ھیچ چیزی رو نمی تونی تغییر بدی. روش ھای متفاوتی برای ساختن یک اعتماد به نفس عالی وجود داره، اما در کل ھیپنوتیزم و خودھییپنوتیزم یکی از سریع ترین، راحت ترین و خارق العاده ترین روش ھاییه که می تونه چنین اعتماد به نفسی رو در تو شکل بده، چون به راحتی تمامی افکار، باورھای محدود کننده و موانع ذھنی رو از ناخودآگاھت پاک میکنه و باورھای مثبت و سازنده رو به صورت کاملا اتوماتیک جایگزین اونھا میکنه...

دومین گام، اینه که انگیزه ای قوی و نیرومند رو در خودت شکل بدی که مدام تو رو به سمت جلو ھل بده. چرا؟ چون تمام زندگی در ھدف گذاری ھای کوچک و بزرگ در ھر زمینه ای از زندگی مادی و معنوی و خلق اونھا خلاصه میشه و ھدف گذاری و تلاش برای خلق اونھا بالا و پایین ھای خاص خودش رو داره، بنابراین اگر انگیزه ای قوی برای خلق و دستیابی به اھدافت نداشته باشی، نمی تونی تا زمان خلق نھایی ھدفت ادامه بدی و استقامت داشته باشی. بنابراین بسیار ضروریه که بدونی چرا ھدف و خواسته ای که داری رو میخوای؟ باید تمامی این دلایل رو به وضوح مشخص کنی و در گام بعدی ببینی که در ھر کدوم از این دلایل چه عاملی ھست که بهت انگیزه میده... آیا این انگیزه ھا درونیه؟ منظورم اینه که عاملی در درون تو وجود داره که بهت انگیزه میده، بهت میگه ادامه بده... برو جلو...تو میتونی... باید خلقش کنی، یا این عامل انگیزه دھنده بیرونیه؟ یعنی زمانی که ھدفت رو خلق کنی و به خواسته ای که داری برسی، پاداشی در انتظارته؟

و گام سوم اینه که مهارت ھای کاریزما و رھبری گروه رو در خودت شکل بدی. چرا؟ چون ھمه افراد مثل ھم فکر نمی کنن و افکار و عقاید و اھداف متفاوتی دارن. باید یاد بگیری که چگونه با ھمکاری و کار تیمی می تونی از دیگران درخواست کنی تا در دستیابی به اھدافت بهت کمک کنن و چگونه می تونی به دیگران کمک کنی تا به اھدافی که دارن برسن، تا در نهایت یک رابطه ی دو طرفه و برد- برد رو شکل بدی.

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۴ تیر ۹۶ ، ۱۲:۱۹
تیم دانشکده موفقیت

 
موقعی که در ذهنمان مجسم کنیم که به هدف رسیده‌ایم و نتیجه را قبل از این که به آن برسیم، ببینیم، این علاقه ایجاد می‌شود که ما با اشتیاق بیشتر حرکت کنیم. موقعی که مزایا و منافع اهداف را برای خودمان یادآوری کنیم و مرتب مجسم کنیم، این عشق و علاقه ایجاد می‌شود؛ و بعد انگیزه هم ایجاد می‌شود و این انگیزه باعث حرکت و فعالیت در جهت رسیدن به هدف می‌شود.

در زمینه هدف‌گذاری عده‌ای می‌گویند شما هدفتان را بنویسید و هرروز تکرار کنید، و عده دیگری نیز می‌گویند شما هدفتان را به زبان بیاورید یا بنویسید، سپس آن را فراموش کنید، ناخودآگاه شما این را محقق خواهد کرد. من هر دو دیدگاه را تا حدی تایید می‌کنم، اهداف باید القا شود؛ من اگر بنویسم و فراموش کنم، شاید بعدها به کلی هدفم را فراموش کنم، باید القا شود و به صورت عادت دربیاید؛ و در این زمینه تصویرسازی خیلی خوب است. می‌گویند قدرت یک تصویر برابر با هزار کلمه است؛ هزار بار من بگویم موفقم تا این که تصویر موفقیت را ببینم کاملا متفاوت است.
 
ناخودآگاه در موفقیت ما چه نقشی دارد؟ 
 
هر دو باید باهم باشند؛ هم تصویری و هم کلامی باشد؛ هدف این است که به ناخودآگاهمان القا شود، به ناخودآگاهمان که القا شد، دیگر در آن مسیر می‌رود. موقعی که با تلقین و تصویرسازی و بیان‌کردن و نوشتن به صورت عادت درآمد و وارد ناخودآگاه شد، دیگر در آن مسیر حرکت می‌کنیم و رسیدن به موفقیت راحت‌تر و سریع‌تر خواهد بود. مثل افرادی که اعتیاد پیدا می‌کنند، اول با مقدار کم شروع می‌کنند، بعد می‌بینند که نمی‌توانند دست بردارند.

ما باید این عادت را برای کارهای خوب، برای اهدافی که داریم ایجاد کنیم. عادت کنیم به مطالعه در جهت رسیدن به هدف، عادت کنیم به فعالیت در جهت رسیدن به هدف، عادت کنیم به ورزش، عادت کنیم به تعامل و ارتباط با افراد موفق، عادت کنیم به کارهایی که ما را برای رسیدن به هدف کمک می‌کند. مدتی که این کارها را انجام دهیم و بیان کنیم و تصویرسازی کنیم، دیگر تکیه‌کلام و رفتارمان می‌شود و افرادی که در این مسیر هستند، برای ما ظاهر می‌شوند؛ یا کتاب‌ها و سی‌دی‌ها و ابزاری که برای رسیدن به این هدف لازم داریم یا هر چیز دیگری، برایمان ظاهر می‌شود.

باید در اثر تکرار و با تصویرسازی و با تلقین، اهداف را از خودآگاه به ناخودآگاه انتقال دهیم؛ سپس ناخودآگاه خودش برنامه‌ریزی خواهد کرد. باید در یک مدت، تمام برنامه‌ها، تمام صحبت‌ها، تمام افکار، تمام تصاویر و کارهایمان در جهت رسیدن به هدف باشد؛ بعضی می‌گویند سه هفته، بعضی از علما می‌گویند چهل روز، آقای جک کنفیلد می‌گفت ۴۴ روز یا بعضی‌ها می‌گویند ۶۰ روز. در هر صورت ما مدتی این را انجام می‌دهیم، بعد وارد ناخودآگاه می‌شود، ضمیر باطن و شعور باطن ناخودآگاه برای رسیدن به این هدف برنامه‌ریزی می‌‌کند. پس خودآگاه را به ناخودآگاه انتقال دهیم و این طور نباشد که آگاهانه و به اجبار این کار را انجام دهیم؛ موقعی که وارد ضمیر ناخودآگاه شد، این ضمیر ناخودآگاه نیروی بی‌کرانی که دارد، ما را در آن راستا هدایت می‌کند و به آن هدف می‌رساند.

در کنار این موارد باید به این موضوع هم اشاره کرد که عده‌ای معتقدند در ناخودآگاه برنامه‌هایی هست که ما هم از آنها بی‌خبریم و این عملا ترمز ما شده است، هرچقدر هم که به آن بهترین برنامه‌ها را القا ‌کنیم باز یکسری برنامه‌ها علیه آن است. پرسش این است که این موارد را چگونه می‌شود پاک‌سازی کرد؟ در پاسخ باید گفت ما خیلی خوشبختیم که در چنین قرنی زندگی می‌کنیم که آنقدر اطلاعات بشر زیاد شده، آنقدر آگاهی زیاد شده که همه مسائل را می‌توانیم راحت حل کنیم. یک راهکار خیلی خوب برای این مسئله وجود دارد؛ یکسری افکار و عادت‌ها وارد ناخودآگاه شده و به صورت ترمز یا مانع برای رسیدن به هدف عمل می‌کند و راهکار آن برنامه‌ریزی عصبی-کلامی NLP است.

NLP در آینده نه فقط در یک عده خاص، بلکه در دنیا تحول ایجاد می‌کند. مثل خیلی چیزهای دیگر، عده‌ای در ابتدا مانع از آن می‌شوند اما بعد عمومیت پیدا کند؛ من جایی خواندم کسانی که کارخانه تولید داروهای شیمی‌درمانی دارند، مانع این می‌شدند که خواص لیمو آشکار شود؛ چون لیمو ۲۰۰ برابر این داروهای شیمی‌درمانی خاصیت دارد. خیلی از افراد دوست ندارند که مردم این اطلاعات کاربردی را به دست بیاورند، مانند این است که اگر کنکور را بردارند، خیلی از آموزشگاه‌های کنکور درآمدشان کم می‌شود. همان نکته‌ای که در فیلم راز از آن صحبت می‌شود که می‌گویند این راز پنهان شده بود، این راز دفن شده بود، عده‌ای این راز را می‌دانستند و در اختیار دیگران قرار نمی‌دادند. دقیقا این NLP هم یک راز است، برنامه‌ریزی عصبی-‌کلامی یک راز است.

با این برنامه‌ریزی ما به اعصاب و مغز و کلاممان برنامه می‌دهیم ‌و برای کم‌رنگ‌کردن و از‌بین‌بردن خاطرات منفی یا آن تصاویر و افکاری که در ذهن و ضمیر باطن و نیروی ناخودآگاه هست، می‌توانیم از آن استفاده کنیم به صورتی که تاثیر نگذارد؛ هیچ‌وقت هیچ چیزی پاک نمی‌شود، فقط در آن لحظه به آن دسترسی نداریم؛ اگر کامل فراموش کنیم، نباید یک یا دو ساعت بعد یا روز بعد یادمان بیاید؛ مگر این‌که قسمتی از مغز آسیب ببیند که خیلی خیلی کم برای افراد پیش می‌آید. ما با NLP این خاطرات را فراموش نمی‌کنیم، بلکه اثر منفی‌اش را از بین می‌بریم، این ترمزها را کمرنگ می‌کنیم تا سد راه ما نشوند.
۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۴ تیر ۹۶ ، ۱۱:۳۲
تیم دانشکده موفقیت