دانشکده موفقیت

هدف اصلی این وبلاگ ارائه آموزش و متدهای نوین و جهانی موفقیت برای تمام افراد است.

دانشکده موفقیت

هدف اصلی این وبلاگ ارائه آموزش و متدهای نوین و جهانی موفقیت برای تمام افراد است.

دانشکده موفقیت

موفقیت امری اتفاقی نیست!!!

پیام های کوتاه

۱۰ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «استقلال مالی» ثبت شده است

یکی از زیبا ترین و ساده ترین تشبیهاتی که درباره انسان و زندگی گفته شده است تشبیه زندگی به خیابانی است که همه انسانها در آن مشغول حرکت می باشند. این خیابان از ابتدا که تولد هر  انسان است آغاز و انتها که مرگ انسان است ختم میشود از این تشبیه آقای MJ DEMARCO برای بیان رموز موفقیت و ثروت استفاده نموده است که می توان گفت یکی از زیبا ترین و کاربردی ترین کتابهای موفقیت را به رشته تحریر در آورده است.

از انجایی که هر خیابان معمولی دارای سه بخش : "پیاده رو" ، " خط کندرو" و "خط تندرو" می باشد پس تمامی انسانها در طول حرکت خود از تولد تا مرگ در یکی از این سه بخش در حال حرکت هستند : " مسافران پیاده رو"، "مسافران بخش کندرو" و " مسافران بخش تندرو". 

هر انسانی که در یکی از این سه بخش در حال حرکت است بسته به اینکه در کدام مسیر حرکت میکند دارای شخصیت ، وضعیت مالی و نوع زندگی مشترک است. این انسانها هر که باشند نتیجه مسیر حرکت برای آنها یکسان است:

 مسیر پیاده رو عوعماً به فقر می رسد. افراد این مسیر همیشه به امروز فکر میکنند هر آنچه در می آوردند خرج میکنند. به این معتقدند که امروز خوش باش چرا که ممکن است فردایی نباشد. با وامهای فراوان تن به خرید ماشین و ساعت های آنچنانی می دهند. مسافرتهای گوناگون می روند و اینها در انتهای کار هیچ نخواهند  داشت معمولا ورشکسته می شوند و در فقر می میرند. شاید چند صباحی خوش باشند اما این مقطعی کوتاه است. 

مسافران خط کند رو عموماً افرادی هستند با زندگی کاملا متوسط. کارمندان و کارگران. آنها که همیشه به فکر فردا هستند. به فکر بازنشستگی. هر آنچه در می آورند را ذخبره ممکند برای فردای پیری، بخور و نمیری دارند. اهل ریسک نیستند. دائما در فکر از دست دادن کارشان هستند. نهایت فکر اقتصادی آنها مبلغی است که ذخیره میکنند و سود بانکیش را می گیرند. انها در بهترین حالت زندگی متوسطی خواهند داشت. هیچگاه طعم بهترین ها را نخواهند کشید. نقش زندگی آنها کاملا مشخص است. صبح بیدار میشوند سرکار می روند . شب با خستگی به خانه باز میگردند. ساعتی پای تلویزیون مینشینند، می خوابند و دوباره تکرار. شعارشان آهسته برو تا بازنشستگی.

مسافران خط تندرو افرادی ثروتمند و پولدار هستند. اهل ریسکنند. اهل سرمایه گذاری هستند. به این معتقدند که زودتر میشود به موفقیت رسید. هم بهترینها را می خرند هم سرمایه گذاری میکنند. شعارشان تند برو تا به مقصد. مقصد ثروت، موفقیت، پیروزی.آنها در جوانی بازنشسته میشوند. زمانی که همه در حال دیدن فیلم و سریالند خود را آموزش می دهند، کتاب میخوانند، نقشه می کشند. 

ایا آنها منحصر به فردند؟ خیر؟ آیا عجیب و غریبند؟ خیر. آیا باهوشند؟ خیر. آیا تحصیلات دانشگاهی دارند؟ خیر. آیا پدری ثروتمند دارند؟ خیر.

بس چه هستند و چه میکنند؟.....


"ادامه دارد".....

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ آذر ۹۷ ، ۲۰:۱۵
تیم دانشکده موفقیت

گام 5 : مرشد گزینی

کسی را مرشد قراردهید که خود پیشتر راه مورد نظر شما ر ا با پیروزی پیموده باشد. به جستجوی مربی بپردازید، کسانی با نقش های مثبت و حتی منفی بیابید و از آنان درس بیاموزید. به یاد داشته باشید که با هرکس که وقت میگذرانید، آینده شماست. چنانچه میخواهید در آینده فردی باموقعیت متفاوت از همنشینان تان باشید باید در گزینش آنان تجدید نظر کنید. در این راه فهرستی از آنان تهیه کنید و موقعیت آنان را درکارراهه وضعیت مالی تعیین کنید . آنگاه تصمیم بگیرید. ممکن است به مذاق برخی خوش نیاید که دوستان را بر پایه سطح سرمایه گذاری آنانانتخاب کنند . اما این تمرینی است برای تعیین موقعیت مالی خودمان.

گام 6 : حس پشیمانی را به یک توانمندی تبدیل کنید

انسانی که در کارش لنگ است، به سرزنش کردن ، عشق میورزد. یعنی میخواهد درد ناشی از پشیمانی را با سرزنش کردن به دیگران منتقل سازد . برای پیروزی باید با درد پشیمانی مواجه شویم و آن را به یک توانمندی تبدیل کنیم. همانگونه که در هر مسئله یک فرصت نهفته است، درون هر پشیمانی نیز یک ژن هوشمندی جایدارد. پس در انتظار پشیمانی باشید ! و آمادگی لازم را برای مواجه شدن با شکست ها کسب کنید. از راهنماییهای یک مرشد بهره بگیرید. با خود مهربان باشید و خود را مقصر مطلق ندانید. همواره حقیقت را بگویید و از مواجهه با تقصیرات خود نهراسید. فایده شروع با گامهای کوچک این است که از اشتباهات خیلی متضرر نمیشوید. به هرحال بدانید که باید اقدام کنید، ولو اشتباه باشد.

گام 7 : نیروی ایمان

به سخنان دل خود گوش دهید. به واژه ها و جملات درون خود توجه کنید. جمله نمیتوانم را از خود دور کنید و به خود و توانمندی های خود ایمان داشته باشید. در کنار آن به محدودیت های خود نیز واقف شوید . تنها خودتان آفریننده اندیشه هایی هستید که نمایانگر شخصیت شماست . تنها به دلیل دخالت بخش خُردانگار درون انسان است که گروهی از پیگیری آرزوهای بزرگ خود باز می مانند. به بخش بزرگ اندیش و پر توان خود فرصت بروز و جولان بدهید. اگر هم میدانید که در زمینه ای کامل نیستید، به یادگیری بپردازید


موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ ارديبهشت ۹۷ ، ۱۶:۳۵
تیم دانشکده موفقیت

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ ارديبهشت ۹۷ ، ۱۶:۳۳
تیم دانشکده موفقیت

گام 3 : تفاوت میان خطرپذیری و پرخطر بودن را بیاموزید

نکته بسیار با اهمیت، هوشمندی مالی است. بدون هوشمندی مالی بسیار افراد درس خوانده به گرفتاری مالی دچار می شوند. سرمایه گذاری پرخطر نیست، ناآگاهی و محروم بودن از هوشمندی مالی پرخطر است . کسانی که خطر میکنند ولی دست به کارهای خطرناک نمیزنند همواره ستون دارایی هایشان درازتر از ستون بدهی هایشان است. برای اقدام در این زمینه ابتدا خطرپذیری را به زبان خود تعریف کنید.ببینید از نظر شما اتکا به درآمد ناشی از شغل پرخطر است یا سرمایه گذاری بخشی از درآمدتان . آنگاه به مطالعه اقتصادی بپردازید و در جریان اخبار اقتصادی قرار گیرید.

گام 4 : میخواهید چگونه سرمایه گذاری بشوید؟

اگر میخواهید زود به ثروت کلان برسید، به پیشواز مسائل مالی بزرگ بروید . علاوه بر شش سطح سرمایه گذاران که قبلا گفته شد، دسته بندی دیگری نیز می توان ارائه نمود:

گروهی که به دنبال مسئله میگردند.

گروهی که به دنبال پاسخ میگردند.

گروهی که خود می گویند: "هیچ نمیدانیم"

گروه سوم هرگز ثروتمند نمیشوند، مگر به کمک شانس . گروه دوم به دنبال مشاوره هستند و راهی برای سرمایه گذاری پولشان می جویند. گروه اول به دنبال مسائلی هستند که ناآگاهان مالی به وجود آورده اند. اینان در مشکل گشایی استادند و بازدهی سرمایه گذاری بالایی دارند. میتوان همزمان هر سه بود. با شناخت تفاوت های آنها میتوان پس از پیمودن گام های یک تا سه، ابتدا در یک زمینه خبره گی پیدا کرد و در زمینه های دیگر هم از مشاوره خبره گان سود برد.


موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ ارديبهشت ۹۷ ، ۱۶:۱۷
تیم دانشکده موفقیت

.


گام 1 : زمان دست وپا کردن کسب وکاری برای خودتان است

کسانی که به توصیه های معمول عمل کرده اند اغلب تبدیل به کارمندانی شده اند که صاحب کار خود را ثروتمند کرده، با پرداخت مالیات دولت را ثروتمند می کنند و با مصرف روزافزون خود صاحبان کسب وکارهای گوناگون را به نان و نوا میرسانند. برای دست یافتن به کسب وکار خود ابتدا باید بیانیه مالی خود را بنویسید و با شناختن جایگاهی که درآن قرار دارید، دست به هدف گذاری برای کوتاه مدت و دراز مدت خود بزنید. به خاطر داشته باشید که این هدف گذاری نیز باید با اعداد و ارقام بوده تا قابل سنجش باشد.

گام 2 : جریان نقدینگی خود را مهار کنید

درجایی که مشکل ناشی از نبود مدیریت جریان نقدینگی است، پول بیشتر مسئله را حل نمیکند. اگر موفق به این مدیریت نشوید، بیشتر پول درآوردن شما را ثروتمند نمیکند. باید برای مهار عادت های خرج کردن خود نقشه بکشید. بدهی و تعهدات را کمینه کنید. به خاطر داشته باشید که بدهی شما، دارایی دیگران است و بدهی ای خوب است که باز پرداخت آن را دیگران برعهده داشته باشند. نخست به خودتان بپردازید . بخشی از درآمد ناشی از شغل خود را به یک حساب ویژه سرمایه گذاری بسپارید و از آن هرگز، مگر در موقع سرمایه گذاری برداشت نکنید. آنگاه توجه را بر کاستن از بدهی ها قرار دهید. مبلغی را که از این راه صرفه جویی میشود به پس انداز سرمایه گذاری خود بیفزایید.


موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ ارديبهشت ۹۷ ، ۱۵:۲۰
تیم دانشکده موفقیت

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ اسفند ۹۶ ، ۱۱:۵۶
تیم دانشکده موفقیت
برترین ها: در این مطلب 7 داستان کوتاه از افراد بسیار موفق – و ثروتمند – دنیا را برایتان نوشته ایم که می تواند به 7 قانون طلایی برای موفقیت در زندگی هر فرد تبدیل شوند. این افراد کارهایی کرده اند که مردم عادی از انجام آن شانه خالی می کنند.

1. گای لالیبرت، موسس شرکت سرگرمی Cirque du Soleil: هر کاری دوست داری انجام بده، اما دنبال پول هم باش 
 
داستان های آموزنده افراد موفق 

گای لالیبرت پیش از تاسیس شرکت بزرگ سرگرمی خود یک دلقک سیرک بود که تا دبیرستان بیشتر درس نخوانده بود. با وجود کمک های مالی دولت، ضامن های مهربان و سخت کوشی خود لالیبرت، سیرکی که او راه اندازی کرده بود برای سال های بیشتری روی پا ایستاد و توانست پیشرفت های مثبتی داشته باشد. ایده درخشان لالیبرت باعث شد تا این سیرک از وضعیت کسادی به شرکتی پرسود تبدیل شود. تا جایی که امروز این مرد حدود 1.8 میلیارد دلار دارایی دارد و از یک دلقک ساده به یکی از ثروتمندان و افراد موفق دنیا تبدیل شده است. 


 
2. سوز اورمان، مشاور مالی: کمتر پس انداز کن، بیشتر درآمد داشته باش

داستان های آموزنده افراد موفق

سوز اورمان به مردم پیشنهاد می دهد تا به جای محروم کردن خود، با رفتارهای اقتصادی درآمد خود را افزایش دهند. هنگامی که سوز حدود 35 ساله بود، خیلی خوب زندگی می کرد اما در قرض غرق شده بود. او نمی توانست دست از زندگی لوکس خود بردارد، بنابراین در صدد یافتن راه حل شد. 

او هر کاری دوست داشت انجام می داد، به دنبال یافتن فرصت های مالی بود و امروز به جایی رسیده است که برای سفر به دور دنیا با جت شخصی خود به طور سالانه حدود 300 هزار دلار هزینه می کند. 

بنابراین، بهتر است زمان خود را برای یافتن موقعیت های مالی صرف کنید نه روی قران روی قران گذاشتن.


 
3. بیل گیتس، موسس مایکروسافت: تقلید کردن بهتر از نوآوری است

داستان های آموزنده افراد موفق

بیل گیتس، یکی از موفق ترین شرکت های دنیا با اعتبار 67 میلیارد دلاری را تحت لیسانس سیستم عامل IBM ساخت. حقیقت این است که این نرم افزار با تقلید از کدهای فرد دیگری ساخته شده است. مایکروسافتِ گیتس فاکتور نوآوری را در کارنامه خود کم داشت. به همین دلیل، نرم افزار شرکت دیگری را با قیمت 25 هزار دلار خرید. 

وقت گیتس نرم افزار دست دوم را به دست آی.بی.ام رساند، این نرم افزار باگ های زیادی داشت و مهندسان IBM آن را دوباره از نو بازنویسی کردند. اما پس از سی و سه سال، دیگر کسی به این مساله اهمیتی نمی داد. 

ابتکار به اندازه استفاده به موقع و هوشمندانه از ایده های دیگران اهمیت ندارد.  


 
4. وارن بافت، سرمایه گذار: کاردانی خوب است اما شناخت فرد مناسب بهتر است  

داستان های آموزنده افراد موفق

وارن بافت وقتی خیلی جوان بود ایده سرمایه گذاری خود را آغاز کرد اما کارایی لازم را نداشت زیرا به طور شخصی ارزش چندانی برای ایجاد یک حرکت بزرگ در بازار را نداشت. بوفت تا زمانی که نتوانست بر خجالت خود غلبه کند و شرکای سرمایه گذاری خود را تغییر دهد پولدار نشد. هیچ کس نمی تواند به تنهایی ثروتمند شود. 


 
5. آدام مک‌کی، تهیه کننده / کارگردان هالیوود: معاملات دو سر برد شکست واقعی هستند

داستان های آموزنده افراد موفق
 
آدام مک‌کی، یکی از موفق ترین تهیه کننده / کارگردان های هالیوود است. او در نوشتن فیلنامه فیلم هایی همچون در شب های تالدگا، برداران ناتنی، افراد دیگر و دونده آخر با ویل فرال همکاری داشت و این مساله باعث شهرت او شد. موفقیت او زمانی رخ داد که به جای بازی در برنامه زنده و کمدی شب های یکشنبه، شغل نویسندگی آن را انتخاب کرد و به همین دلیل سه دهه جزو نویسنده های برتر این برنامه شناخته می شود. 

دلیل موفقیت در این معامله نیز این بود که نخواست هر دو طرف از آن سود ببرند. در عوض، او به فرد بانفوذ این برنامه به نام لورن میشلز گفت برای ماندن در این برنامه باید تیم خودش را داشته باشد و اگر این طور نشود از این برنامه خواهد رفت. میشلز نیز درخواست او را پذیرفت.


 
6. ریچارد برنسون، موسس شرکت ویرجین: با ایجاد کار، ثروت خود را افزایش دهید

داستان های آموزنده افراد موفق
 
سر ریچارد برنسون از اختلال شدید در خواندن (دیسلکسى‌) رنج می برد اما او از این نقص خود به عنوان بزرگ ترین توانایی خود بهره گرفت. برنسون موسسه ویرجین را به عنوان صندوق سرمایه گذاری راه اندازی کرد که روی شرکت های کوچک و ایده های ناب سرمایه گذاری می کند.

 او هرگز کمپانی های دیگری از ویرجین راه اندازی نکرد زیرا توان مدیریت آنها را نداشت. او می گوید: من اگر می توانستم ترازنامه ها را بخوانم هرگز به جایگاه کنونی خود نمی رسیدم. 


 
7. استیو جابز، موسس اپل: هیچ چیز به اندازه شکست موجب موفقیت نمی شود
 
داستان های آموزنده افراد موفق
 
استیو جابز در دهه 1980 میلادی ایده ای از تصویر سه بعدی در سر داشت که همه صنایع دفاع، نفت و پزشکی را دگرگون کند. اما او در ایده پردازی خود اشتباه کرد و برای این اشتباه میلیون ها دلار از سرمایه شخصی خود را از دست داد و در سال 1991 میلادی، کمپانی 125 هزار دلاری پیکسار را تعطیل کرد.

در آن زمان، تنها سود حاصل از پیکسار، تیم کوچکی از انیماتورهایی بود که از نرم افزار پیکسار برای برای ساخت تبلیغات کامپیوتری تلویزیون بهره می گرفتند. همین گروه بعدها کارتون داستان اسباب بازی ها را تولید کردند. هنگامی که جابز در سال 2011 میلادی درگذشت، بیش از 70 درصد از سرمایه 8.3 میلیارد دلاری او حاصل از سهام او در استودیو پیکسار بود، صنعتی که هرگز قصد ورود به آن را نداشت.  
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ اسفند ۹۶ ، ۰۹:۲۳
تیم دانشکده موفقیت

چند سال قبل برنامه ای از شبکه 4 سیما پخش شد با عنوان "راز" و  در ادامه سی دی ها، فایل های صوتی و تصویری و ترجمه کتابی با همین عنوان انتشار یافت.

اکنون سوال این است که آیا واقعاً مفهوم مجموعه راز که حول محور "قانون جذب " می گردد، کارساز است؟

شاید پس از دیدن این مجموعه یا خواندن کتاب یا مقاله ای با این عنوان این موضوع ذهن همه ما را درگیر کرده باشد و با خود اندیشیده ایم "یعنی امکان دارد؟". در اینجا هدف به هیچ عنوان سیاه و سفید دیدن این موضوع نیست بلکه قصد داریم اندکی آن را مو شکافی کنیم.

پس بهتر است سوال را اینگونه مطرح کنیم: " آیا تنها با قانون جذب می توان به آنچه می خواهیم برسیم؟"


امروزه در دنیای ما بیش از هر زمان دیگری میلیونر خود ساخته وجود دارد. تاکید میکنم " میلیونر خود ساخته" چرا که سایر افراد که با میراث یا لابی گری به طبقه میلیونر ها پیوسته اند از حوزه این مقاله خارج اند. به دلیل ساختار جدید دنیای امروز یعنی دنیای ارتباطات و اطلاعات، فضایی دیگر پیش روی افراد قرار گرفت. دیگر سرمایه های مالی و میراثی شرط لازم کافی برای رسیدن به این مهم نیستند و همانطور که می بینیم بسیاری از میلیونر ها یا بهتر بگوییم میلیارد های امروزی از این دایره بیرونند. افراد بسیاری را سراغ داریم که از گاراژ منزلشان  به شرکت های مولتی میلیون دلاری رسیده اند. صاحبان گوگل ، فیسبوک ، استیو جابز فقید و البته بیل گیتس و بسیار افرادی دیگر که بارها اسامی آنها را شنیده ایم.


حال این سوال مطرح است که کدام یک از این افراد ثروتشان را با قانون جذب بدست آورده اند. یعنی جایی بنشینند و از غول کائنات بخواهند که ارزوی شان را براورده کند. یا حتی در سخنرانی های خود به این موضوع توصیه کرده باشند؟

من که به شخصه فکر نمی کنم همچین چیزی شنیده باشم. اولین چیزی که هر میلیونر خود ساخته به آن توصیه میکند تلاش و پشتکار است. نهراسیدن از شکست است و این که شکست پل پیروزی است. معانی این جملات آشکار است: دست به کار شدن و در راه هدف آنچنان پایمردی کردن یا به هدف رسیدن. همه ما شنیده ایم که ادیسون 9999 بار شکست خورد تا بالاخره لامپش روشن شد. زندگی این افراد پر است از شکست های ریز و درشت و این یعنی دست به عمل زدن.


چنانچه بهتر به این موضوعات بیاندیشیم در خواهیم یافت که اگر غیر از این باشد عجیب است. چرا که ثروتمند شدن یک رویداد نیست بلکه یک پروسه است. یک جریان است نه یک اتفاق. باید در راه هدف مطالعه کرد، شب ها بیدار ماند و صبح ها زودتر بیدار شد، سختی کشید ، به آب و آتش زد نه اینکه یکجا نشست و از کائنات درخواست برآورده شدن آرزو نمود. شاید ما یک روز صبح که از خواب بیدار میشویم و به اینترنت سری می زنیم در اخبار می بینیم که فلان جوان 20 ساله سایتش را به مبلغ 100 میلیون دلار به فلان شرکت بزرگ فروخت و با خود بگوییم خوش به حالش چقدر راحت! اما چیزی که ما می بینیم رویداد است اما آنچه پس قضیه است یک پروسه چندین ماهه یا شاید چندین ساله باشد.


پس نکته اول:

موفقیت یک پروسه است و نه یک رویداد و پروسه یعنی تلاش، پشتکار و چشیدن طعم شکست که با روح یکجا نشستن و طلب نیاز کردن سازگار نیست. البته واضح است که  قانون جذب نیز می تواند جزئی از این پروسه باشد اما مسلم است که  تمام آن نیست.

۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۷ تیر ۹۶ ، ۱۰:۳۶
تیم دانشکده موفقیت

تلاش به خودی خود برای موفق شدن کافی نیست، اگر اینگونه بود معلمان ما ساعت های استراحت و روزهای تعطیل خود را در جکوزی هایی با روکش طلا میگذراندند! استعداد هم به تنهایی ناکافی است، شاهد این موضوع هم خواننده های خیابانی هستند که موفقیت چندانی به دست نیاورده اند.موفقیت های بزرگ تنها نصیب کسانی میشود که جز به داشتن هر سه موردی که در تصویر زیر مشاهده می کنید، راضی نمیشوند.

البته که حرف زدن در این خصوص ساده است و عملی شدن آن کار هر کسی نیست.

سه پیش نیاز برای موفق شدن!

اکثرا به کارشان علاقه ای ندارند

عموما درآمد خوبی دارند ولی از شغل خود ناراضی اند. شغلشان به یکی از ضروریات زندگی تبدیل شده در حالی که رویاهایشان در حال از دست رفتن است و آنها مجبور هستند درآمد خود را صرف خریدن شادی کنند!

شغلی که به خاطر انجام آن تشویق نمیشوید

حس می کنید عمرتان تباه شده، استعدادهایتان از دست رفته و کسی قدردان تلاش شما نیست.

از دیدن افرادی که یکصدم استعداد شما را ندارند ولی به مراتب از شما موفق ترند سرخورده میشوید. زندگی بسیار غیرعادلانه است. از این همه انتظار خسته شده اید.

به کاری مشغولید که هیچ استعدادی در آن ندارید

ناامیدانه تلاش میکنید تا در کار خود موفق شوید اما حتی توان رقابت را در خود نمی بینید. درحالی که اگر کار خود را دوست داشتید، شادی ذاتی برشما قالب میشد. شادی حلقه گمشده بسیاری از افراد شاغل است.

به نظر شما استیو جابز کار خود را دوست نداشت؟ یا موسیقیدانی را میشناسید که از موسیقی متنفر باشد؟ یا نویسنده ای که از نوشتن فرار میکند؟

اگر به این امید نشسته اید که موفقیت، شما را شاد کند کاملا در اشتباه هستید. تلاش بیهوده نتیجه ای ندارد. موفقیت سهم افراد خلاق، با بصیرت و منحصربه فرد است.

اگر به شغل خود علاقه نداشته باشید به ثمر نشاندن توانمندی هایتان با سختی همراه است.

مهارت”، یکی از فاکتورهای مهم است اما برای موفقیت های بزرگ به “مهارت های بزرگ” احتیاج دارید و این مهارت ها جایی خارج ازحاشیه امنتانمی باشد.

فرض کنید موسیقیدان قابلی هستید. اما این به تنهایی هیچ فایده ای ندارد. دنیا پر است از موسیقیدانان بزرگ و بیکار!

برای موفقیت لازم است قابل تحسین باشید. یکی از راههای مطرح شدن از طریق ارائه ویدئوهای تحسین برانگیز و متفاوت یا از طریق ارتباط با ستاره های شناخته شده است. اگر این کار از شما ساخته نیست بهتر است بدنبال کسی باشید که ترتیب این کار را برای شما بدهد.

یکی از راههای رسیدن به “بهره وری” تمرین طولانی و مداوم است. مغز کاملا غریزی از فکر کردن طفره میرود و به محض رو به رو شدن با شرایط این چنینی ترجیح میدهد شما را تا جایی که ممکن است از مسئله پرت کند.

اگر واقعا با خودتان صادقانه برخورد کنید متوجه میشوید تنها چیزهایی که اهمیت دارند، مکان فعلی شما و کارهایی است که باید انجام بدهید.

ابتدا با سرکوبهای نفس مواجه میشوید و مرحله بعد نوبت به فداکاری های احساسی میرسد.

اگر با واقعیت روبه رو نشوید چیزی عوض نخواهد شد. شاید مجبور شوید برای داشتن آینده ای بهتر، چیزی که ۱۰ سال عمرتان را صرف آن کرده اید را فدا کنید

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ تیر ۹۶ ، ۰۹:۱۱
تیم دانشکده موفقیت


دریافت
حجم: 268 کیلوبایت
توضیحات: کتاب محبوب جهانی پدر فقیر پدر پولدار

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ خرداد ۹۶ ، ۱۶:۳۱
تیم دانشکده موفقیت