تصور بکنید فروشگاهی وجود داشت که برنامه ریزی ذهنی می فروخت. می توانستید از این فروشگاه هر خود انگاره، باور و نگرشی را که می خواهید آن را در کامپیوتر ذهنتان قرار بدهید، خریداری کنید .اگر فروشگاهی با این مشخصات وجود داشت و می توانستید از آن آنچه را می خواهید خریداری کنید، چه چیزی را انتخاب می کردید؟ پیشنهادی دارم.به اطراف خود نگاه کنید و ببینید که شادترین و موفق ترین مردم در دنیای شما از چه باورهایی برخوردارند و بعد همین باورها را برای خود انتخاب کنید. این باورها را در کامپیوتر مغز خود بارگیری کنید و بعد همان برنامه آنها را به اجرا بگذارد.
خوشبختانه، با توجه به صدها مصاحبه با اشخاص موفق، دقیقاً می دانیم که آنها چگونه برنامه ریزی شده اند و از دوران کودکی به بعد چه باورهایی را در من آدم بسیار خوبی هستم و قرار است که به موفقیتهای »: خود ایجاد نموده اند. مهم ترین باوری که می توانید برای خود انتخاب کنید این باور است بزرگ در زندگی خود دست یابم.هر اتفاقی که تاکنون برای من روی داده، از اتفاقات خوب گرفته تا بد، بخشی از دستیابی به موفقیتی است که به طور«. یقین به آن دست خواهم یافت اگر قطعاً بر این باور باشید که تضمین شده هستید که به موفقیت دست پیدا کنید، اگر بر این باور باشید که همه موانع و مشکلات برای آن است که به موفقیت برسید، در این صورت لحظه ای متوقف نمی شوید .برای خودتان هدفهای بزرگ و عالی در نطر می گیرید و با هر شکستی که می خورید، با نیرویی مضاعف دوباره دست به کار می شوید.شما با تغییر دادن اندیشه خود، زندگی تان را تغییر می دهید .
گام 5 : مرشد گزینی
کسی را مرشد قراردهید که خود پیشتر راه مورد نظر شما ر ا با پیروزی پیموده باشد. به جستجوی مربی بپردازید، کسانی با نقش های مثبت و حتی منفی بیابید و از آنان درس بیاموزید. به یاد داشته باشید که با هرکس که وقت میگذرانید، آینده شماست. چنانچه میخواهید در آینده فردی باموقعیت متفاوت از همنشینان تان باشید باید در گزینش آنان تجدید نظر کنید. در این راه فهرستی از آنان تهیه کنید و موقعیت آنان را درکارراهه وضعیت مالی تعیین کنید . آنگاه تصمیم بگیرید. ممکن است به مذاق برخی خوش نیاید که دوستان را بر پایه سطح سرمایه گذاری آنانانتخاب کنند . اما این تمرینی است برای تعیین موقعیت مالی خودمان.
گام 6 : حس پشیمانی را به یک توانمندی تبدیل کنید
انسانی که در کارش لنگ است، به سرزنش کردن ، عشق میورزد. یعنی میخواهد درد ناشی از پشیمانی را با سرزنش کردن به دیگران منتقل سازد . برای پیروزی باید با درد پشیمانی مواجه شویم و آن را به یک توانمندی تبدیل کنیم. همانگونه که در هر مسئله یک فرصت نهفته است، درون هر پشیمانی نیز یک ژن هوشمندی جایدارد. پس در انتظار پشیمانی باشید ! و آمادگی لازم را برای مواجه شدن با شکست ها کسب کنید. از راهنماییهای یک مرشد بهره بگیرید. با خود مهربان باشید و خود را مقصر مطلق ندانید. همواره حقیقت را بگویید و از مواجهه با تقصیرات خود نهراسید. فایده شروع با گامهای کوچک این است که از اشتباهات خیلی متضرر نمیشوید. به هرحال بدانید که باید اقدام کنید، ولو اشتباه باشد.
گام 7 : نیروی ایمان
به سخنان دل خود گوش دهید. به واژه ها و جملات درون خود توجه کنید. جمله نمیتوانم را از خود دور کنید و به خود و توانمندی های خود ایمان داشته باشید. در کنار آن به محدودیت های خود نیز واقف شوید . تنها خودتان آفریننده اندیشه هایی هستید که نمایانگر شخصیت شماست . تنها به دلیل دخالت بخش خُردانگار درون انسان است که گروهی از پیگیری آرزوهای بزرگ خود باز می مانند. به بخش بزرگ اندیش و پر توان خود فرصت بروز و جولان بدهید. اگر هم میدانید که در زمینه ای کامل نیستید، به یادگیری بپردازید
گام 3 : تفاوت میان خطرپذیری و پرخطر بودن را بیاموزید
نکته بسیار با اهمیت، هوشمندی مالی است. بدون هوشمندی مالی بسیار افراد درس خوانده به گرفتاری مالی دچار می شوند. سرمایه گذاری پرخطر نیست، ناآگاهی و محروم بودن از هوشمندی مالی پرخطر است . کسانی که خطر میکنند ولی دست به کارهای خطرناک نمیزنند همواره ستون دارایی هایشان درازتر از ستون بدهی هایشان است. برای اقدام در این زمینه ابتدا خطرپذیری را به زبان خود تعریف کنید.ببینید از نظر شما اتکا به درآمد ناشی از شغل پرخطر است یا سرمایه گذاری بخشی از درآمدتان . آنگاه به مطالعه اقتصادی بپردازید و در جریان اخبار اقتصادی قرار گیرید.
گام 4 : میخواهید چگونه سرمایه گذاری بشوید؟
اگر میخواهید زود به ثروت کلان برسید، به پیشواز مسائل مالی بزرگ بروید . علاوه بر شش سطح سرمایه گذاران که قبلا گفته شد، دسته بندی دیگری نیز می توان ارائه نمود:
• گروهی که به دنبال مسئله میگردند.
• گروهی که به دنبال پاسخ میگردند.
• گروهی که خود می گویند: "هیچ نمیدانیم"
گروه سوم هرگز ثروتمند نمیشوند، مگر به کمک شانس . گروه دوم به دنبال مشاوره هستند و راهی برای سرمایه گذاری پولشان می جویند. گروه اول به دنبال مسائلی هستند که ناآگاهان مالی به وجود آورده اند. اینان در مشکل گشایی استادند و بازدهی سرمایه گذاری بالایی دارند. میتوان همزمان هر سه بود. با شناخت تفاوت های آنها میتوان پس از پیمودن گام های یک تا سه، ابتدا در یک زمینه خبره گی پیدا کرد و در زمینه های دیگر هم از مشاوره خبره گان سود برد.
گام 1 : زمان دست وپا کردن کسب وکاری برای خودتان است
کسانی که به توصیه های معمول عمل کرده اند اغلب تبدیل به کارمندانی شده اند که صاحب کار خود را ثروتمند کرده، با پرداخت مالیات دولت را ثروتمند می کنند و با مصرف روزافزون خود صاحبان کسب وکارهای گوناگون را به نان و نوا میرسانند. برای دست یافتن به کسب وکار خود ابتدا باید بیانیه مالی خود را بنویسید و با شناختن جایگاهی که درآن قرار دارید، دست به هدف گذاری برای کوتاه مدت و دراز مدت خود بزنید. به خاطر داشته باشید که این هدف گذاری نیز باید با اعداد و ارقام بوده تا قابل سنجش باشد.
گام 2 : جریان نقدینگی خود را مهار کنید
درجایی که مشکل ناشی از نبود مدیریت جریان نقدینگی است، پول بیشتر مسئله را حل نمیکند. اگر موفق به این مدیریت نشوید، بیشتر پول درآوردن شما را ثروتمند نمیکند. باید برای مهار عادت های خرج کردن خود نقشه بکشید. بدهی و تعهدات را کمینه کنید. به خاطر داشته باشید که بدهی شما، دارایی دیگران است و بدهی ای خوب است که باز پرداخت آن را دیگران برعهده داشته باشند. نخست به خودتان بپردازید . بخشی از درآمد ناشی از شغل خود را به یک حساب ویژه سرمایه گذاری بسپارید و از آن هرگز، مگر در موقع سرمایه گذاری برداشت نکنید. آنگاه توجه را بر کاستن از بدهی ها قرار دهید. مبلغی را که از این راه صرفه جویی میشود به پس انداز سرمایه گذاری خود بیفزایید.
جمله ای که بارها شنیده ایم وبه راحتی از کنتر ان گذشته ایم. جمله ای بسیار کوتاه بسیار ساده و بسیار بدیهی.
اما هیچ گاه انچنان که شایسته است به ان نیندیشیده ایم. هرگز در ان تعقل نکرده ایم. جرا که ما در طول زندگی اموخته ایم که سطحی نگر باشیم. اموخته ایم که برای رسیدن به جایی به ارزویی باید مسیر طول درازی بپیماییم.
همه بدنبال فرمولی پیچیده برای رسیدن به موفقیت میگردیم. در کتاب ها سمینارها سخنرانی های افراد موفق بدنبال مسیری پر پیچ و خم میگیردیم که همان را طی کنیم غافل از این که این فرمول پیش چشم ماست. ساده تر از ساده.
هر کس که به جایی رسیده است می گوید که نسخه که ما بدنبالش هستیم ساده است اما کو گوششنوا؟؟!!
در این جا جملاتی کوتاه را بیان میکنیم که اگر در ان عمیق بیندیشید راه خود را می یابید. نیازی نیست مدرک تحصیلی داشته باشید نیازی به دانستن فیزیک و ریاضی نیست نیاز نیست روانشناس و جامعه شناس باشیم تنها باید معنای این جملات ساده رابیابیم و در عمل به کاربندیم به همین سادگی.
پس فرصتی با خود خلوت کنید و عمیقا به این جملات کوتاه فکر کنید و راههای اجرایی کردن انرا بیابید.
جمله اول:
اگر در مسیری هستید و به انچه میخواهید نمی رسید باید مسیر خود را تغییر دهید.
اگر کارهایی میکنید و به انچه میخواهید نمی رسید باید کارهایی را که میکنید تغییر دهید.
بیندیشید!!!
ادامه دارد......
این جمله مشهور که" پول، پول میآورد" همیشه درست نیست. برای ثروتمند شدن نه پول داشتن الزامی است و نه داشتن تحصیلات دانشگاهی .
بسیاری از پیروزمندان دنیای کسب وکار مدرسه را نیمه کاره رها کردهاند. تحصیلات، برای پرداختن به حرفه های سنتی ضروری است، اما راه دستیابی به ثروت را نشان نمیدهد.
برای ثروتمند شدن باید رویایی در سر داشت، فراوان تصمیم گیری کرد، به آموختن عشق ورزید، سرمایه خدادادی مغز را به کار گرفت و راه های مناسب را در هر موقعیت مالی برگزید. روشهای گوناگون درآمدزایی به اندیشه های متفاوت، مهارتهای فنی مختلف، پیشینیه تحصیلی متفاوت و انسانهای متفاوت نیاز دارد.
واژه کلیدی، درآمدآفرینی است. این که چه میکنیم چندان مهم نیست، بلکه چگونه پول ساختن مهم است. زندگی از پول مهمتر است، اما پول پشتیبان زندگی است. زمان و توان ما محدود است و نباید همه آن را در اختیار کسب درآمد قرار دهیم. داشتن وقت کافی برای خانواده، توان کمک به امور خیریه، کارآفرینی، تأمین بهداشت تن و روان و داشتن تفریح، همه و همه محتاج پول است. به همین دلیل پول مهم است. اما نباید سراسر عمر را برای کسب آن کار کرد. بسیاری از ما اندکی از هر چهار شخصیت )کارمندی، خویش فرمایی، صاحبان مشاغل، سرمایه گذار( را در خود داریم .
در هر چهار موقعیت، هم امکان ثروتمند شدن نهفته است و هم احتمال شکستخوردن . شناخت تفاوتهای این راهها به ما کمک میکند تا با توجه به شخصیت خود، راه دلخواه خود را آسانتر برگزینیم. ممکن است با گذشت زمان علاقه فرد به قرار گرفتن در موقعیت های مختلف کسب وکارتغییر یابد. همه راهها بااهمیت هستند. اما داشتن هدف نهایی مهمترین است.
کسانی که فطرتاً در موقعیت کارمندی یا خویش فرمایی هستند، کسب ایمنی شغلی را اولویت اول خود میدانند. در مقابل مالکین کسب وکار و سرمایه گذاران به داشتن آزادی مالی بهای بیشتری میدهند. مهمترین دلیلی که اغلب مردم ایمنی شغلی را مهمتر میدانند این است که به آنها اینگونه آموزش داده شده است. آنگاه آنان پس از فراغت از تحصیل به سرعت درگیر بدهی ها میشوند. این افراد وقتی خود را پیروز می دانند که حقوق و مزایای قابل توجهی داشته و آن را صرف خرید لوازم رفاهی کنند .
بدین ترتیب همواره باید بیشتر کار کنند تا توان بازپرداخت اقساط این زندگی تجملی را داشته باشند و بالطبع وقت کمتری برای پرداختن به خود و خانواده شان دارند. در مقابل دو گروه دیگر با کسب پیروزی هر لحظه وقت آزاد بیشتری پیدا می کنند چرا که دیگران و حتی پول، خودشان برایشان کار میکند. برای ایشان پیروزی به هوشمندی مالی نیاز دارد نه کار بدنی بیشتر.
هوشمندی مالی بدان معنا نیست که چقدر پول می سازید، بلکه بدان معناست که چگونه پولتان را به پول ساختن وا میدارید و ترتیبی میدهید که در نسلهای آتی حفظ شود. بهتر است دست کم در دو راه از کارراهه مالی خبره شوید، یعنی هم خودتان کار کنید و هم دیگران و پول را برای خود به کار وادارید. باید برای رسیدن آینده آماده بود و همواره بخشی از ثروت خود را صرف آموختن مسائل مالی کرد تا برای مقابله با دگرگونی ها آماده باشیم.
همانطور که در بخش اول این موضوع اشاره کردیم دنیا پر از اتفاقات بی نظم و خارج از کنترل اما گاهی این بی نظمی از دید ماست و شاید نظمی در آن خفته باشد.
جاذبه های غریب از تصاویر هندسی برگرفته شده که قوم " اینکا " درصـحرای پـرو حـک کردهاند که اگر از نزدیک به آنها نگاه کنیم نه نظمی را نشان می دهند ونه تصویر معنی دار را به ذهن متبادر می سازند.اما اگر ازآسمان و از راه دور به آن بنگریم تصاویر درختان ؛حیوانات وپرندگان را می بینیم. جاذبه های غریب درهمه جا وجود دارند. همه آنچه را کـه مـا درنظـر اول بی نظم وآشوبناک مـی بینـیم در دراز مـدت وبـا تکـرار؛ الگـوی منظمـی ازخـود نشـان می دهند.
جاذبه های غریب در همه جا وجود دارد، همة آن چه را که ما در نظر اول بی نظم و پرآشوب می یابیم در دراز مدت و با تکرار، الگویی منظم از خود نشان می دهد. پرآشوب بودن رفتارها و حرکات پدیده های مختلف، همه خبر از بی نظمی غایی می دهند. پرآشوب بودن، تصادفی بودن نیست، بلکه نظمی در درون بی نظمی و قاعده ای در درون بی قاعدگی هاست. هنر فرد، یافتن این نظم از بطن بی نظمی ها برای تحقق اهداف خود است. تغییرات شدید، رفتارهای نامنظم، دگرگونیهای غیرقابل پیش بینی، حرکتهای بحرانی همگی به الگویی ختم خواهد شد که یافتن آن هنر هر شخص است تا بتواند توسط آن نوعی پیش بینی را میسر سازد. این جاذبه ها به افراد امکان میدهد که به الگوهایی دست یابند که بینظمی ها را نظم دهند.
بنابراین زین پس همیشه به یاد نقوشی باشید که از نزدیک هیچ نظم و مفهومی ندارد اما وقتی از جهتی دیگر و از آسمان به آن می نگری نظمی شگفت را در آن می یابید. در هر موقعیت سعی کنید از جنبه های متفاوت آن را بسنجید و به آن بنگرید و مسیری به سوی اهداف خود باز کنید.