در مقاله قبل با اولین باور مردان و زنان موفق آشنا شدیم و دانستیم که این افراد از صمیم قلب به این معتقد هستند که هر اتفاقی رخ می دهد همچون بذری است که روزی به گل می نشیند و ما از دلیل و نتایج این رخداد خبر نداریم و نخواهیم داشت بلکه بایستی از تمام اتفاقات حتی اتفاقات ناگوار در راستای اهداف خود بهره جوییم.
ü باور شماره2:
"چیزی به نام شکست وجود ندارد."
روانشناسان و صاحبان فن بارها گفته اند که محدودیتهای که برای ما وجود دارد را خود برای خود بوجود آورده ایم در واقع ما خود محدودیت خود هستیم.
افراد موفق به این اعتقاد دارند که چیزی به نام شکست وجود ندارد شکست لغتی است که ما خود روی ناکامی ها می گذاریم و تعریف میکنیم.
همانطور که قبلا نیز گفتیم ما از جوهره و دلایل رخدادها بی خبریم بنابراین هیچ واقعه ای به خودی خود خوب یا بد نیست بلکه اینها تعاریف و نامگذاری ما هستند. تمام فعالیتهای ما دارای نتایجی که منجر به تجربه می شود و این تجربیات در کنار هم زندگی ما را می سازند. پس چیزی به عنوان شکست وجود ندارد بلکه همه چیز تنها تجربه است که باید در مسیر زندگی از آن بهر جوییم.
تمرین عملی: در طول این هفته این سوال را به طور مداوم از خود بپرسید "اگر مطمئن بودم در هیچ زمینه ای شکست نمی خوردم چه کار می کردم؟" همان کار را بلافاصله انجام دهید و نتیجه را ببینید.
همین یک عمل نتایج مثبت بسیار در زندگی تان خواهد داشت پس شروع کنید.
ادامه دارد...در مقاله قبل فهمیدیم که برای موفقیت در هر زمینه ای از عشق گرفته تا ایجاد ارتباط اجتماعی موثر ، تناسب اندام، انگیزش، کسب ثروت و خلاصه هر چیزی که یک شخص دوست دارد در خود ایجاد کند باید در سه بخش اعتقادی، فکری و جسمی نیاز به مدلسازی از یک نفر که در ان زمینه خاص موفق است داریم.
مهمترین بخش مدلسازی بخش اعتقادی است. یعنی یک فرد موفق چه باورها و اعتقاداتی در خود دارد. جهان بینی او چیست و نسبت به رویدادهای جهان چگونه می نگرد اینکه من بد شانس ترین شخص روی زمین هستم یا اینکه شانس به من رو اورده ، شانس با من است اینکه من از زندگی متنفرم و تمام اتفاقات بد برای من است یا اینکه من بسیار خوشبختم و روی شانس و بردم و ....
در این مقاله قصد داریم تعدادی از باورهای این افراد را ذکر کنیم باورهایی که هر کدام به تنهایی می تواند زندگی هر کس را دگرگون کند.
ü باور شماره 1:
"هر اتفاقی که می افتد به نفع ماست"
این موضوع از آنجا اهمیت دارد که ما واقعا نمیدانیم که نتیجه اتفاقاتی که می افتد چیست بارها دیده ایم اتفاقاتی که در ابتدا برای ما بسیار ناراحت کننده بوده اند اما بعد از مدتی چه مزایایی برای ما ایجاد کرده اند.
چه بخواهیم و چه نخواهیم این یک واقعیت محض است. ما هیچگاه دلایل و علت رخداد یک اتفاق را نمی دانیم حتی کنترلی بر روی آن نداریم. پس چه بهتر که از این رویداد در راستای اهداف خود بهره ببریم.
ما نسبت به جهان هستی انچنان بی اطلاع هستیم که واقعا ریشه بعضی از رویدادها هیچگاه نخواهیم فهمید پس حداقل از نتایج رویداد در زندگی خود بهره ببریم.
تمرین عملی: در طول این هفته سعی کنیم تمامی رویدادهای زندگی چه خوب و چه بد را بررسی کنیم و از نتایج ان بهره ببریم.
ادامه دارد...
همانگونه که در مقاله قبلی به آن اشاره شد برنامه ریزی عصبی – کلامی شیوه ای برای رسیدن به هر آنچه که برای ما می تواند مهم باشد و در صدد تغییر آن هستیم.
بنای آن بر پایه یکسان بودن سیستم عصبی همه افراد است پس اگر هر کس در نقطه ای از زمین قادر به انجام کاری است ما نیز می توانیم همان کار را انجام دهیم و به همان نتیجه برسیم. این قانون طبیعت است که هر چه را بکاری همان را برداشت خواهی کرد اگر گندم بکاری کندم برداشت میکنی. بنابراین لازمه انجام کارهای دیگران کپی برداری است و مدلسازی.
حال برای مدلسازی دقیقا چه چیز را باید مدل کرد ایا رفتار یا اعتقادات یا کارهای جسمی؟؟ بر طبق قواعد NLP شما باید بتوانید در سه بخش از افراد کپی برداری کنید:
1- بخش اعتقادی: اعتقادات و باورهای افراد موفق. به چیز اعتقاد و ایمان دارند و چگونه به این اعتقاد دست یافته و چگون از آن در زندگی بهره می برند.
2- بخش فکری: به چه فکر میکنند و از آن مهمتر چگونه فکر میکنند؟؟ چه تلقین هایی به خود میکنند؟ چه چیزهایی تصور میکنند؟؟با خود چه می گویند؟؟(ارتباط درونی)
3- بخش جسمی: لحن صدایشان چگونه است؟ طرز حرف زدن، طرز نفس کشیدن، طرز نشستن یا ایستادن و غیره؟؟؟
از این روست که امروزه زبان بدن (BODY- LANGUAGE) آنچنان اهمیت پیدا کرده که حتی برای رئیس جمهور آمریکا و کلیه هیئتهای سیاسی کلاسهای زبان بدن برگزار می شود چرا که حرکات و ژست ها و سایر حالات فیزیکی نقش بسیار بالایی در شیوه ارتباط بازی میکنند.
در مقالات بعدی بیشتر در مورد مدلسازی این سه بخش و ابزارهای مدلسازی آن صحبت خواهیم کرد پس منتظر باشید...
دریافت
حجم: 110 کیلوبایت
توضیحات: هفت توصیه موثر در میلیاردر شدن
برنامهریزی عصبی- کلامی: Neuro-linguistic programming): 'NLP'( را می توان شاهکار روانشناسی قرن اخیر دانست چرا که با این ابزار زندگی افراد بسیاری دستخوش تغییرات مثبت شد. افراد بسیاری که به قول معروف از لحاظ احساسی ، مالی یا ارتباطات اجتماعی به آخر خط رسیده بودند و در جستجوی راهی برای فرار از این وضعیت می گشته اند NLP چون معجزه ای رخ نموده و زندگیشان را سراسر مملو از امید و شور و انرژی کرده است.
شاید بتوان با قاطعیت گفت این موضوع جدید شیوه ای آسان، کم هزینه و سریع برای تحولات انسانی است که می تواند "زندگی هر کس را به شاهکاری بی همتا" تبدیل کند. برخلاف روانشناسان کلاسیک که معتقد هستند که ریشه یابی عوامل درونی استرس ها ، نا امیدی ها و تشویش ها می تواند دارای پروسه ای بسیار پیچیده و زمانبر باشد طرفداران این علم شیوه هایی بسیار آسان ارائه داده اند و گاهی بیمارانی که سالیان دراز از این مطب به آن مطب در جستجوی ریشه های بیماری روانی خویش بوده اند را در عرض فقط چند دقیقه درمان نموده اند.
NLP یک رویکرد ارتباطی، رشد فردی و یک روش رواندرمانگری است که توس ریچارد بندلر (Richard Bandler)و جان گریندر( John Grinder) در سال 1970 و در کالیفرنیای آمریکا، ایجاد شد. ایجادکنندگان این رویکرد، مدعی بودند که بین فرآیندهای عصبی؛ پردازش های زبانی و الگوهای رفتاری، ارتباطی وجود دارد که میتواند از طریق تجربه برنامهریزی کرد و آنها را یادگرفت و به این روش از این رویکرد برای هدف ویژهای در زندگی، بهره گرفت و حتی به این طریق بتوان مسیر زندگی را تغییر داد.
ای دو دانشمند که یکی زبان شناس(گریندر) و دیگری ریاضی دان، درمان شناس و متخصص کامپیوتر با همکاری یکدیگر پروژه ای ترتیب دادند. آنها با چند نفر از موفق ترین و مشهورترین افراد در حوزه های مختلف مصاحبه هایی ترتیب دادند تا شیوه کار آنها را دریابند. بعد از آن این دو دانشمند به کشف بسیار بزرگی دست یافتند که پایه برنامه ریزی عصبی – کلامی را تشکیل داد.
آنها دریافتند تمام موفقیتها بر پایه دو نوع ارتباط ایجاد میشود: ارتباط با دیگران و ارتباط با خود. موضوع مهم دیگری که این افراد دریافتند که علم روانشناسی را متحول کرد آن بود که همه ما دارای سلسله اعصاب مشابهی هستیم و چنانچه کسی در زمینه ای موفقیت چشمگیری کسب کرده باشد ما نیز با انجام همان فعالیتها به همان نتایج خواهیم رسید. در واقع شما بذر هر چه را بکارید همان را درو خواهید کرد. این اصول به ظاهر ساده غوغایی در زمینه موفقیت در هر زمینه ای از ارتباط موثر با دیگران گرفته تا موفقیت مالی، احساسی، اجتماعی، اقتصادی می تواند باشد چرا که در هر زمینه افراد موفق بسیاری هستند که موفقیت رسیده اند تنها نکته مهم در این است که این افراد ممکن با سالیان سال مطالعه و تحقیق و مراحل ازمون و خطا ممکن است به این موفقیت دست یافته باشند ولی دیگران با انجام همان کارها می توانند در زمانی بسیاری کوتاهتر به همان نتیجه برسند.
در این جا بود که نام ابزاری جدید به این علم باز شد و آن مدلسازی بود. تعریف ساده مدلسازی آن است که شما بتوانید کارهایی که دیگران انجام می دهند را تقلید کنید. البته ممکن است بسیاری از ما به صورت نا آگاهانه تا کنون این کار را کرده باشیم اما بصورت علمی شیوه آن را ندانیم.
در مقالات بعدی بیشتر در این مورد صحبت خواهیم کرد و شیوه ای درست مدلسازی را تشریح خواهیم نمود پس منتظر باشید...