دانشکده موفقیت

هدف اصلی این وبلاگ ارائه آموزش و متدهای نوین و جهانی موفقیت برای تمام افراد است.

دانشکده موفقیت

هدف اصلی این وبلاگ ارائه آموزش و متدهای نوین و جهانی موفقیت برای تمام افراد است.

دانشکده موفقیت

موفقیت امری اتفاقی نیست!!!

پیام های کوتاه

۳۸ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «موفقیت» ثبت شده است

چرخه PDCA توسط ادوارز دمینگ در سال 1930 معرفی گردید که به چرخه دمینگ نیز مشهور است. 

بدون اغراق میتوان گفت که ژاپن کنونی پیشرفت خود را مدیون این چرخه است. این چرخه در اصل برای بهبود مستمر به کار گرفته میشود و میتواند برای یک سازمان، یک کشور و حتی یک شخص به کار آید. 

همچو همیشه قوانین و تعاریف این چرخه بسیار ساده است اما نتایجی حیرت انگیز از خود به جای میگذارد. 

1- برنامه ریزی(plan): همیشه هر کاری ابتدا با برنامه ریزی اغاز میشود. بدون برنامه نمی دانیم از کجا باید شروع کنیم و‌به کجا برسیم. برای رسیدن به هر نقطه ای نیاز به نقشه کار داریم که همان برنامه ریزی است. در وصف برنامه ریزی مقالات و وصف بسیار کرده اند که از بهترین منابع میتوان به کتاب قورباغه را قورت دهید اشاره کرد. 

۲- انجام برنامه(do):برنامه ریزی به تنهایی مشگل گشا نیست و تا به مرحله عمل نرسد تنها تعدادی فعالیت روی کاغذ است. 

۳- کنترل(control): هر اقدامی که انجام میدهید میازمند این است که کنترل شوند تا بدانید با این اقدامات به اهدافتان نزدیک میشوید یا خیر. دیدن نتایج اقدامات و بررسی آن همان معنی ساده کنترل است. 

۴- عمل (act): مطابق با نتایج حاصل از کنترل می بایست برنامه خود را تغییر دهید و اقداماتی را در نظر بگیرید که شما را به اهدافتان نزدیک میکند

و‌مجددأ تمام این مراحل همچون یک چرخه ادامه می یابد و این یعنی بهترین راه و تنها راه موجود برای رسیدن به انچه دوست دارید به ان برسید. 

اگر کشوری اسیب دیده از جنگ جهانی توانست از این فرمول استفاده کند و به جایگاه کنونی خود برسد چرا ما نتوانیم از ان بهره جوییم. 

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ فروردين ۹۷ ، ۲۳:۱۶
تیم دانشکده موفقیت

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ اسفند ۹۶ ، ۱۱:۵۶
تیم دانشکده موفقیت

جمله ای که بارها شنیده ایم و‌به راحتی از کنتر ان گذشته ایم. جمله ای بسیار کوتاه بسیار ساده و بسیار بدیهی. 

اما هیچ گاه انچنان که شایسته است به ان نیندیشیده ایم. هرگز در ان تعقل نکرده ایم. جرا که ما در طول زندگی اموخته ایم که سطحی نگر باشیم. اموخته ایم که برای رسیدن به جایی به ارزویی باید مسیر طول درازی بپیماییم. 

همه بدنبال فرمولی پیچیده برای رسیدن به موفقیت میگردیم. در کتاب ها سمینارها سخنرانی های افراد موفق بدنبال مسیری پر پیچ و خم میگیردیم که همان را طی کنیم غافل از این که این فرمول پیش چشم ماست. ساده تر از ساده. 

هر کس که به جایی رسیده است می گوید که نسخه که ما بدنبالش هستیم ساده است اما کو‌ گوش‌شنوا؟؟!!

در این جا جملاتی کوتاه را بیان میکنیم که اگر در ان عمیق بیندیشید راه خود را می یابید. نیازی نیست مدرک تحصیلی داشته باشید نیازی به دانستن فیزیک و ریاضی نیست نیاز نیست روانشناس و جامعه شناس باشیم تنها باید معنای این جملات ساده رابیابیم و در عمل به کاربندیم به همین سادگی. 

پس فرصتی با خود خلوت کنید و عمیقا به این جملات کوتاه فکر کنید و راههای اجرایی کردن انرا بیابید. 

جمله اول:

اگر در مسیری هستید و به انچه میخواهید نمی رسید باید مسیر خود را تغییر دهید. 

اگر کارهایی میکنید و به انچه میخواهید نمی رسید باید کارهایی را که میکنید تغییر دهید. 

بیندیشید!!!

ادامه دارد......

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ اسفند ۹۶ ، ۲۳:۴۸
تیم دانشکده موفقیت
برترین ها: در این مطلب 7 داستان کوتاه از افراد بسیار موفق – و ثروتمند – دنیا را برایتان نوشته ایم که می تواند به 7 قانون طلایی برای موفقیت در زندگی هر فرد تبدیل شوند. این افراد کارهایی کرده اند که مردم عادی از انجام آن شانه خالی می کنند.

1. گای لالیبرت، موسس شرکت سرگرمی Cirque du Soleil: هر کاری دوست داری انجام بده، اما دنبال پول هم باش 
 
داستان های آموزنده افراد موفق 

گای لالیبرت پیش از تاسیس شرکت بزرگ سرگرمی خود یک دلقک سیرک بود که تا دبیرستان بیشتر درس نخوانده بود. با وجود کمک های مالی دولت، ضامن های مهربان و سخت کوشی خود لالیبرت، سیرکی که او راه اندازی کرده بود برای سال های بیشتری روی پا ایستاد و توانست پیشرفت های مثبتی داشته باشد. ایده درخشان لالیبرت باعث شد تا این سیرک از وضعیت کسادی به شرکتی پرسود تبدیل شود. تا جایی که امروز این مرد حدود 1.8 میلیارد دلار دارایی دارد و از یک دلقک ساده به یکی از ثروتمندان و افراد موفق دنیا تبدیل شده است. 


 
2. سوز اورمان، مشاور مالی: کمتر پس انداز کن، بیشتر درآمد داشته باش

داستان های آموزنده افراد موفق

سوز اورمان به مردم پیشنهاد می دهد تا به جای محروم کردن خود، با رفتارهای اقتصادی درآمد خود را افزایش دهند. هنگامی که سوز حدود 35 ساله بود، خیلی خوب زندگی می کرد اما در قرض غرق شده بود. او نمی توانست دست از زندگی لوکس خود بردارد، بنابراین در صدد یافتن راه حل شد. 

او هر کاری دوست داشت انجام می داد، به دنبال یافتن فرصت های مالی بود و امروز به جایی رسیده است که برای سفر به دور دنیا با جت شخصی خود به طور سالانه حدود 300 هزار دلار هزینه می کند. 

بنابراین، بهتر است زمان خود را برای یافتن موقعیت های مالی صرف کنید نه روی قران روی قران گذاشتن.


 
3. بیل گیتس، موسس مایکروسافت: تقلید کردن بهتر از نوآوری است

داستان های آموزنده افراد موفق

بیل گیتس، یکی از موفق ترین شرکت های دنیا با اعتبار 67 میلیارد دلاری را تحت لیسانس سیستم عامل IBM ساخت. حقیقت این است که این نرم افزار با تقلید از کدهای فرد دیگری ساخته شده است. مایکروسافتِ گیتس فاکتور نوآوری را در کارنامه خود کم داشت. به همین دلیل، نرم افزار شرکت دیگری را با قیمت 25 هزار دلار خرید. 

وقت گیتس نرم افزار دست دوم را به دست آی.بی.ام رساند، این نرم افزار باگ های زیادی داشت و مهندسان IBM آن را دوباره از نو بازنویسی کردند. اما پس از سی و سه سال، دیگر کسی به این مساله اهمیتی نمی داد. 

ابتکار به اندازه استفاده به موقع و هوشمندانه از ایده های دیگران اهمیت ندارد.  


 
4. وارن بافت، سرمایه گذار: کاردانی خوب است اما شناخت فرد مناسب بهتر است  

داستان های آموزنده افراد موفق

وارن بافت وقتی خیلی جوان بود ایده سرمایه گذاری خود را آغاز کرد اما کارایی لازم را نداشت زیرا به طور شخصی ارزش چندانی برای ایجاد یک حرکت بزرگ در بازار را نداشت. بوفت تا زمانی که نتوانست بر خجالت خود غلبه کند و شرکای سرمایه گذاری خود را تغییر دهد پولدار نشد. هیچ کس نمی تواند به تنهایی ثروتمند شود. 


 
5. آدام مک‌کی، تهیه کننده / کارگردان هالیوود: معاملات دو سر برد شکست واقعی هستند

داستان های آموزنده افراد موفق
 
آدام مک‌کی، یکی از موفق ترین تهیه کننده / کارگردان های هالیوود است. او در نوشتن فیلنامه فیلم هایی همچون در شب های تالدگا، برداران ناتنی، افراد دیگر و دونده آخر با ویل فرال همکاری داشت و این مساله باعث شهرت او شد. موفقیت او زمانی رخ داد که به جای بازی در برنامه زنده و کمدی شب های یکشنبه، شغل نویسندگی آن را انتخاب کرد و به همین دلیل سه دهه جزو نویسنده های برتر این برنامه شناخته می شود. 

دلیل موفقیت در این معامله نیز این بود که نخواست هر دو طرف از آن سود ببرند. در عوض، او به فرد بانفوذ این برنامه به نام لورن میشلز گفت برای ماندن در این برنامه باید تیم خودش را داشته باشد و اگر این طور نشود از این برنامه خواهد رفت. میشلز نیز درخواست او را پذیرفت.


 
6. ریچارد برنسون، موسس شرکت ویرجین: با ایجاد کار، ثروت خود را افزایش دهید

داستان های آموزنده افراد موفق
 
سر ریچارد برنسون از اختلال شدید در خواندن (دیسلکسى‌) رنج می برد اما او از این نقص خود به عنوان بزرگ ترین توانایی خود بهره گرفت. برنسون موسسه ویرجین را به عنوان صندوق سرمایه گذاری راه اندازی کرد که روی شرکت های کوچک و ایده های ناب سرمایه گذاری می کند.

 او هرگز کمپانی های دیگری از ویرجین راه اندازی نکرد زیرا توان مدیریت آنها را نداشت. او می گوید: من اگر می توانستم ترازنامه ها را بخوانم هرگز به جایگاه کنونی خود نمی رسیدم. 


 
7. استیو جابز، موسس اپل: هیچ چیز به اندازه شکست موجب موفقیت نمی شود
 
داستان های آموزنده افراد موفق
 
استیو جابز در دهه 1980 میلادی ایده ای از تصویر سه بعدی در سر داشت که همه صنایع دفاع، نفت و پزشکی را دگرگون کند. اما او در ایده پردازی خود اشتباه کرد و برای این اشتباه میلیون ها دلار از سرمایه شخصی خود را از دست داد و در سال 1991 میلادی، کمپانی 125 هزار دلاری پیکسار را تعطیل کرد.

در آن زمان، تنها سود حاصل از پیکسار، تیم کوچکی از انیماتورهایی بود که از نرم افزار پیکسار برای برای ساخت تبلیغات کامپیوتری تلویزیون بهره می گرفتند. همین گروه بعدها کارتون داستان اسباب بازی ها را تولید کردند. هنگامی که جابز در سال 2011 میلادی درگذشت، بیش از 70 درصد از سرمایه 8.3 میلیارد دلاری او حاصل از سهام او در استودیو پیکسار بود، صنعتی که هرگز قصد ورود به آن را نداشت.  
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ اسفند ۹۶ ، ۰۹:۲۳
تیم دانشکده موفقیت

چگونه تغییرات پایدار پدید اوریم

برای اینکه تغییرات ارزش واقعی داشته باشند باید پایدار و ماندگار باشند. 

تغییرات لحظه أی= إحساس کسالت و ناکامی. 

ترس از تغییر در اکثر موارد به دلیل این است به طور ناخوداگاه میدانیم که این تغییرات موقتی هستند. 

" أصول سازمان یافته تغییر پایدار" دقت کنید به اهمیت پایدار نه مثل یک رژیم غذایی که هرکس می داند زودگذر است. 

تغییرات پایدار= تغییرات با کیفیت هستند. 

سه اصل مقدماتی تغییرات با کیفیت:

1- قدم اول: معیارهای خود را بالا ببرید

هر وقت تصمیم به تغییر گرفتید اولین کار بالا بردن استانداردها و معیارهای خود است. ( سطح توقعات و انتظاراتی را که از خود دارید بالا ببرید)

انچه واقعا راجع به خود نمی خواهید و نمی پذیرید یا می خواهید را روی کاغذ بیاورید. 

هدفهای بزرک و دور از دسترس برای خود انتخاب کنید( بزرک بیندیشید تا بزرگ شوید. ادای ثروتمندان را در بیاورید مثل انها فکر کنید مثل انها لباس بپوشید و مثل انها راه بروید. )

2- عقاید زیان آور را تغییر دهید

اعتقادات ما همچون فرمان های بی چون و چرا هستند. به ما میگویند که اشیا و أمور چگونه اند. چه کاری ممکن و چه کاری غیر ممکنند. چه کاری میتوان و چه کاری نمی توان انجام داد. اعتقادات ما اعمال، افکار و احساسات ما را می سازند. 

اعتقادات پشتوانه لازم برای اقدام به عمل هستند. 

3- شیوه کار را تغییر دهید: 

برای پایبند بودن بر اعتقاد با بهترین شیوه را برای رسیدن به نتیجه انتخاب کنید. برای اینکار باید یه الگوی نمونه پیدا کنید که به نتایج شما رسیده باشد. ببینید انها چه اطلاعات و معلوماتی دارند اعتقادات انها چگونه است طرز فکر انان چکونه است. این یعنی صرفه جویی در وقت به جای آزمون و خط.

در زندگی همه میدانند چه کنند و اما تعداد اندکی به انچه می دانند عمل می کنند. 


۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ مرداد ۹۶ ، ۲۰:۲۱
تیم دانشکده موفقیت

این جمله مشهور که" پول، پول میآورد" همیشه درست نیست. برای ثروتمند شدن نه پول داشتن الزامی است و نه داشتن تحصیلات دانشگاهی .

بسیاری از پیروزمندان دنیای کسب وکار مدرسه را نیمه کاره رها کردهاند. تحصیلات، برای پرداختن به حرفه های سنتی ضروری است، اما راه دستیابی به ثروت را نشان نمیدهد


برای ثروتمند شدن باید رویایی در سر داشت، فراوان تصمیم گیری کرد، به آموختن عشق ورزید، سرمایه خدادادی مغز را به کار گرفت و راه های مناسب را در هر موقعیت مالی برگزید. روشهای گوناگون درآمدزایی به اندیشه های متفاوت، مهارتهای فنی مختلف، پیشینیه تحصیلی متفاوت و انسانهای متفاوت نیاز دارد.

واژه کلیدی، درآمدآفرینی است. این که چه میکنیم چندان مهم نیست، بلکه چگونه پول ساختن مهم است. زندگی از پول مهمتر است، اما پول پشتیبان زندگی است. زمان و توان ما محدود است و نباید همه آن را در اختیار کسب درآمد قرار دهیم. داشتن وقت کافی برای خانواده، توان کمک به امور خیریه، کارآفرینی، تأمین بهداشت تن و روان و داشتن تفریح، همه و همه محتاج پول است. به همین دلیل پول مهم است. اما نباید سراسر عمر را برای کسب آن کار کرد. بسیاری از ما اندکی از هر چهار شخصیت )کارمندی، خویش فرمایی، صاحبان مشاغل، سرمایه گذار( را در خود داریم .


در هر چهار موقعیت، هم امکان ثروتمند شدن نهفته است و هم احتمال شکستخوردن . شناخت تفاوتهای این راهها به ما کمک میکند تا با توجه به شخصیت خود، راه دلخواه خود را آسانتر برگزینیم. ممکن است با گذشت زمان علاقه فرد به قرار گرفتن در موقعیت های مختلف کسب وکارتغییر یابد. همه راهها بااهمیت هستند. اما داشتن هدف نهایی مهمترین است.


کسانی که فطرتاً در موقعیت کارمندی یا خویش فرمایی هستند، کسب ایمنی شغلی را اولویت اول خود میدانند. در مقابل مالکین کسب وکار و سرمایه گذاران به داشتن آزادی مالی بهای بیشتری میدهند. مهمترین دلیلی که اغلب مردم ایمنی شغلی را مهمتر میدانند این است که به آنها اینگونه آموزش داده شده است. آنگاه آنان پس از فراغت از تحصیل به سرعت درگیر بدهی ها میشوند. این افراد وقتی خود را پیروز می دانند که حقوق و مزایای قابل توجهی داشته و آن را صرف خرید لوازم رفاهی کنند

بدین ترتیب همواره باید بیشتر کار کنند تا توان بازپرداخت اقساط این زندگی تجملی را داشته باشند و بالطبع وقت کمتری برای پرداختن به خود و خانواده شان دارند. در مقابل دو گروه دیگر با کسب پیروزی هر لحظه وقت آزاد بیشتری پیدا می کنند چرا که دیگران و حتی پول، خودشان برایشان کار میکند. برای ایشان پیروزی به هوشمندی مالی نیاز دارد نه کار بدنی بیشتر.


هوشمندی مالی بدان معنا نیست که چقدر پول می سازید، بلکه بدان معناست که چگونه پولتان را به پول ساختن وا میدارید و ترتیبی میدهید که در نسلهای آتی حفظ شود. بهتر است دست کم در دو راه از کارراهه مالی خبره شوید، یعنی هم خودتان کار کنید و هم دیگران و پول را برای خود به کار وادارید. باید برای رسیدن آینده آماده بود و همواره بخشی از ثروت خود را صرف آموختن مسائل مالی کرد تا برای مقابله با دگرگونی ها آماده باشیم.



 به کسب و کار و سرمایه گذاری بپردازید و بگذارید دیگران برای شما کار کنند. به این ترتیب اختیار کارکردن یا کار نکردن را دارید. نکته مهم این است که در هر موقعیتی از آموختن باز نمانید. تمامی روشهای کسب درآمد را بیاموزید و به کارببندید.
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ تیر ۹۶ ، ۱۰:۱۳
تیم دانشکده موفقیت

ادامه از قسمت اول

سطح چهار: سرمایه گذاران دراز مدت

اینان به روشنی از نیاز به سرمایه گذاری آگاهند و بر روی یادگیری و آموزش خود در زمینه سرمایه گذاری، وقت و پول هزینه میکنند. مطالعه میکنند و به قوانین آگاهند. از توصیه های برنامه ریزان مالی برخوردارند و با شکیبایی پیش میروند.

سطح پنج: سرمایه گذاران پیچیده

این گروه به سرمایه گذاری های پرخطر دست می زنند زیرا از هوشمندی لازم، عادتهای درست کار کردن با پول و بنیان مالی استوار برخوردارند. اشتباه هایشان را در گذشته مرتکب شده اند و اینک با درس گرفتن از آنها اغلب پیروزند. علیرغم داشتن دانش گسترده در زمینه سرمایه گذاری همواره در طلب یادگیریاند. از گروهی دستچین شده از مشاورها، حسابدارها، کارگذارن و وکلا برخوردارند و بخش اندکی از درآمد خود را برای آنان هزینه می کنند و از قبال آنان به سود سرشار میرسند. میدانند که حتی در اوضاع بد اقتصادی چگونه از میدان بیرون بیایند و این شرایط را برای خود به فرصت تبدیل می کنند. در سرمایه گذاری هدفمند و با برنامه اند، مجلات و کتابهای تخصصی را میخوانند و در

همایش ها شرکت میکنند. یافته های خود را به نسل های بعدی میآموزند و ثروت را در شکل شرکتهای بزرگ، تراست ها و مشارکت ها به ایشان انتقال میدهند. چنین افرادی اغلب مباشر مالی خانواده اند و حتی پس از مرگ نیز در رهبری و تعیین سرنوشت سرمایه های به ارث رسیده مؤثرند.

سطح شش: سرمایه داران (Capitalists)

افراد انگشت شماری در جهان به این سطح می رسند. کسانی که همزمان دارای کسب وکاری بوده و به سرمایه گذاری نیز میپردازند. هدفشان، به دست آوردن پول بیشتر از راه هم افزایی و همخوان کردن پول، هوشمندی و وقت دیگران است. اینان به یاری پول و هوشمندی دیگران، پول و سرمایه برای کسانی که نیاز دارند فراهم میسازند. سرمایه میآفرینند و به دیگران میفروشند. موجب آفرینش ثروت، شغل و رفاه میشوند. در شرایط خوب اقتصادی پیروزند و در شرایط بد از آن نیز بهترند ، زیرا فرصتها را می شناسند.

 

سطحهای ششگانه را به دقت مطالعه کنید و موقعیت خود را با آنچه می خواهید به آن برسید مشخص کنید. کاستی های خود را بشناسید و به رفع آن همت کنید . اما بدانید که بدون ماهر شدن در سطح 4 نمیتوان به سطوح 5 و 6 رسید.

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۷ تیر ۹۶ ، ۱۵:۱۶
تیم دانشکده موفقیت

سطح صفر: آناني که هیچ سرمایه اي ندارند

این افراد پولي براي سرمایه گذاري ندارند و هرچه در میآورند و یا حتي بیشتر از آن را خرج میکنند.

سطح یك: وام گیرندگان

این گروه با اخذ وام و حتي سرمایه گذاري وام هاي گرفته شده مشکلات مالي خود را برطرف میکنند. اغلب بسیار خرید مي کنند و در ظاهر ثروتمند به نظر مي رسند اما همیشه بدهکارند. براي بازپرداخت یك وام، وامي دیگر مي گیرند و در مجموع از چگونگي رفتار هزینه کردن پول خود خبر ندارند . اینان تا تغییر عادت ندهند از مشکلات مالي نمیرهند.

سطح دو: پس انداز کنندگان

این گروه به پس انداز پول به روشهاي سنتي و بیخطر مانند سپرده گذاري در بانك میپردازند. اینان از گرفتن وام بیزارند و پس اندازشان براي این است که آن را مصرف کنند و در واقع با پول نقد خرید کنند. با توجه به تورم موجود و کاهش روزافزون ارزش پول این روش، شیوه مناسبي نیست. اندکي پس انداز خوب است اما پول را نباید بیش از شش ماه در حساب بانکي نگاه داشت.

سطح سه: سرمایه گذاران هوشمند

اینان به لزوم سرمایه گذاري آگاهند و با خرید اوراق بهادار و مشارکتهاي محدود وارد بازار میشوند. اغلب افرادي درس خوانده هستند و در طبقه میاني جامعه قرار میگیرند اما از دانش مالي خوبي برخوردار نیستند. این سطح سه گروه سرمایه گذار در خود دارد.

1-     گروه گریزان از دردسر

اینان میپذیرند که از کارکرد پول سررشته چنداني ندارند و به سرمایهگذاري اندك در صندوقهاي مشترك و گاهي به کمك کارگذاران در بازار بورس قانعند.

2-     بدبینان

این گروه از همه دلیل هاي شکست سرمایه گذاري آگاهند. افرادي هوشمند و در زمینه هاي خاص پیروزند ولي همواره توصیه هاي منفیبافانه دارند و به کلي گویي میپردازند. دیر به بازار وارد مي شوند و در انتظار تثبیت اوضاع مي نشینند. از همین رو همواره گران میخرند وارزان میفروشند.

3-     قماربازان

اینان نیز مانند بدبینان همواره قرباني مي شوند. بدي بزرگ اینان این است که دیگران را در جریان تجربه هاي تلخ از دست دادن پول خود نمیگذارند و تنها پیروزیهاي خود را بزرگ جلوه میدهند که آنها نیز عمدتا از روي شانس بوده . سیاست ویژه اي در دادوستد ندارند و به هر میداني وارد مي شوند بدون اینکه بازیگران و قواعد بازي را بشناسند. با تنبلي به سرمایه گذاري میپردازند.

ادامه دارد...

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ تیر ۹۶ ، ۱۵:۰۸
تیم دانشکده موفقیت

همانطور که پیش از این در اثر پروانه ای به آن اشاره شد، برای ایجاد یک تاثیر بزرگ نیاز به تغییری بزرگ وجود ندارد و گاهی با یک تغییر جزیی می توان زندگی مان را دگرگون کنیم راهکاری که در پایین به آن اشاره خواهد شد از این نوع است و می تواند غوغایی در زندگی هر کس ایجاد کند.

"اگر از نقطه ای که اکنون در زندگی ایستاده اید رضایت ندارید روشتان را تغببر دهید."

اگر به انجام همان کارهایی را که همیشه به آن مشغولید بپردازید به همین نتیجه ای که اکنون رسیده اید خواهی رسید. اگر میخواهید نتیجه عوض شد باید کارهایی را که انجام دهید عوض شود. این دو لازم و ملزوم همدیگر هستند و غیر از این امکان ندارد. چراکه مطابق قانون جهانی علت و معلول، وقتی علت همیشه ثابت باشد معلول نیز ثابت خواهد ماند.

پس درست بیندیشید که در زندگی کجا می خواهید بایستید و برای رسیدن به آن چکار باید کنید و شروع کنید به انجام آن کارها. به همین سادگی!!!

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ تیر ۹۶ ، ۱۳:۵۳
تیم دانشکده موفقیت

 

همانطور که در بخش اول این موضوع اشاره کردیم دنیا پر از اتفاقات بی نظم و خارج از کنترل اما گاهی این بی نظمی از دید ماست و شاید نظمی در آن خفته باشد. 

جاذبه های غریب از تصاویر هندسی برگرفته شده که قوم " اینکا " درصـحرای پـرو حـک کردهاند که اگر از نزدیک به آنها   نگاه کنیم نه نظمی را نشان می دهند ونه تصویر معنی دار را به ذهن متبادر می سازند.اما اگر ازآسمان و از راه دور به آن بنگریم تصاویر درختان ؛حیوانات وپرندگان را می بینیم. جاذبه  های غریب درهمه جا وجود دارند. همه آنچه را کـه مـا  درنظـر اول بی نظم وآشوبناک مـی بینـیم در دراز مـدت وبـا تکـرار؛ الگـوی منظمـی ازخـود نشـان می دهند.

جاذبه های غریب در همه جا وجود دارد، همة آن چه را که ما در نظر اول بی نظم و پرآشوب می یابیم در دراز مدت و با تکرار، الگویی منظم از خود نشان می دهد. پرآشوب بودن رفتارها و حرکات پدیده های مختلف، همه خبر از بی نظمی غایی می دهند. پرآشوب بودن، تصادفی بودن نیست، بلکه نظمی در درون بی نظمی و قاعده ای در درون بی قاعدگی هاست. هنر فرد، یافتن این نظم از بطن بی نظمی ها برای تحقق اهداف خود است. تغییرات شدید، رفتارهای نامنظم، دگرگونیهای غیرقابل پیش بینی، حرکتهای بحرانی همگی به الگویی ختم خواهد شد که یافتن آن هنر هر شخص است تا بتواند توسط آن نوعی پیش بینی را میسر سازد. این جاذبه ها به افراد امکان میدهد که به الگوهایی دست یابند که بینظمی ها را نظم دهند.

بنابراین زین پس همیشه به یاد نقوشی باشید که از نزدیک هیچ نظم و مفهومی ندارد اما وقتی از جهتی دیگر و از آسمان به آن می نگری نظمی شگفت را در آن می یابید. در هر موقعیت سعی کنید از جنبه های متفاوت آن را بسنجید و به آن بنگرید و مسیری به سوی اهداف خود باز کنید.

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ تیر ۹۶ ، ۱۵:۴۰
تیم دانشکده موفقیت