دانشکده موفقیت

هدف اصلی این وبلاگ ارائه آموزش و متدهای نوین و جهانی موفقیت برای تمام افراد است.

دانشکده موفقیت

هدف اصلی این وبلاگ ارائه آموزش و متدهای نوین و جهانی موفقیت برای تمام افراد است.

دانشکده موفقیت

موفقیت امری اتفاقی نیست!!!

پیام های کوتاه

۲۰ مطلب در تیر ۱۳۹۶ ثبت شده است

یکی از فیلم ھای مورد علاقه من فیلمه فارست گامپه. فارست گامپ داستان کسیه که نمیدونه ناخودآگاه ازش انتظار میره که بھترین دستاوردھا و موفقیت ھا رو داشته باشه، اما دقیقا ھمینطوری عمل می کنه. در یکی از سفرھاش پینگ پنگ رو امتحان می کنه و وقتی که به خودش میاد میبینه رسیده به سطح مسابقات جهانی! دوستاش رو از مرگ حتمی نجات میده و موفقیت ھای زیادی که در طول فیلم به دست میاره... اما جالبه بدونید که اون فرد اینقدر باھوش نبود که بدونه افراد عادی نمی تونن چنین دستاوردھا و موفقیت ھایی داشته باشن.

ھمه ی ما در جوونی مون به نوعی برنامه ریزی شدیم و می دونیم که مسیر کلی زندگی ما به چه سمتیه و چه محدودیت ھایی داریم. ھیچکس به ما نگفته که مثلا " تو وکیلی میشی و سالی 300 میلیون تومن درآمد داری" یا " تو نجار میشی و سالی 20 میلیون درآمد داری". بلکه با توجه به تجربیات و اطلاعاتی که از والدینمون و دیگران در طول سال ھای سال دریافت کردیم، یک تصویر ناخودآگاه ذھنی از فردی که باید باشیم، درآمدی که شایستگی و توان داشتنش رو داریم، میزان جذابیتی که داریم و به طبعش اینکه ھمسر ما چقدر می تونه جذاب باشه و ... رو در ذھن خودمون شکل می دیم.

اگر در ھر لحظه ای از زندگی، در ھر کدوم از این حیطه ھا، به دستاورد ھا و موفقیت ھایی بیشتر از محدودیت ھای ذھنی ای که برای خودمون قائل شدیم برسیم، سر و کله ی خود تخریبی پیدا می شه تا ما رو به ھمون مسیر قبلی، ھمون روش زندگی قبلی، برگردونه.

علت اینکه این اتفاق می افته اینه که ذھن ما نمی خواد ما آسیب ببینیم یا احساس ناراحتی داشته باشیم و رنج ناشی از قرار گرفتن در یک موقعیت ناشناخته که محدودیت ھای قبلی ما رو نقض می کنه رو حس کنیم.

علت اصلی وجود عاملی به نام خود تخریبی، محافظت و مراقت از ماست تا ما رو در یک حالت ایمن قرار بده، و یا ما رو به خاطر نقض الگو ھا و برنامه ریزی والدینمون و یا سایرین تنبیه کنه

راجع به این موضوع فکر کنید. اگر بیشتر از انتظاری که از خودتون دارید و باورش کردین پول در بیارین، ھومیو استیسیس فورا دست به کار میشه تا این حالت جدید و ناشناخته رو از بین ببره و شما رو به روال زندگی قبلی برگردونه، به ھمین دلیل شما شغل پردرآمدی که به تازگی به دست آورده بودی رو از دست میدی و اخراج میشی... چرا؟ چون به طور کاملا اتفاقی و ناگھانی شرکت تصمیم میگیره تعدیل نیرو کنه... یا به فروشگاه ھای مختلف میری و حسابی خرید میکنی... چرا؟ چون خرید کردن با مزه است!!! باحاله!

برای این خود تخریبی ھا مدام استدلال میاری و توجیه می کنی و با این کار ناخودآگاه جلوی موفقیت ھای خودت رو میگیری و ھمیشه یه روال زندگی ثابت رو میگذرونی.چیزی که اینجا داره واقعا اتفاق می افته اینه که شما مدام به جایی برمیگردی که در ذھن احساس می کنی بھش تعلق داری،جایی که در اون احساس راحتی می کنی، جایی که واست شناخته شده است و بھش عادت کردی و دقیقا واسه ی ھمینه که می خوای تغییر کنی، اما نمیشه!

اگه ذھن شما برای رسیدن به ھدفی که دارید برنامه ریزی نشده باشه و ھمون برنامه ریزی قبلی خودش رو داشته باشه، شما به چشمه میرسی ولی ھرگز اجازه ی آب خوردن رو به خودت نمی دی... فرصت ھای بی نظیری واست ایجاد میشه اما با بی توجهی از کنارش رد میشی، چون ذھنت آماده نیست. چون ذھنت واسه ی موفقیت برنامه ریزی نشده، و تا دوباره برنامه ریزیش نکنی ھمین آشه و ھمین کاسه!

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ تیر ۹۶ ، ۱۴:۵۸
تیم دانشکده موفقیت

چند سال قبل برنامه ای از شبکه 4 سیما پخش شد با عنوان "راز" و  در ادامه سی دی ها، فایل های صوتی و تصویری و ترجمه کتابی با همین عنوان انتشار یافت.

اکنون سوال این است که آیا واقعاً مفهوم مجموعه راز که حول محور "قانون جذب " می گردد، کارساز است؟

شاید پس از دیدن این مجموعه یا خواندن کتاب یا مقاله ای با این عنوان این موضوع ذهن همه ما را درگیر کرده باشد و با خود اندیشیده ایم "یعنی امکان دارد؟". در اینجا هدف به هیچ عنوان سیاه و سفید دیدن این موضوع نیست بلکه قصد داریم اندکی آن را مو شکافی کنیم.

پس بهتر است سوال را اینگونه مطرح کنیم: " آیا تنها با قانون جذب می توان به آنچه می خواهیم برسیم؟"


امروزه در دنیای ما بیش از هر زمان دیگری میلیونر خود ساخته وجود دارد. تاکید میکنم " میلیونر خود ساخته" چرا که سایر افراد که با میراث یا لابی گری به طبقه میلیونر ها پیوسته اند از حوزه این مقاله خارج اند. به دلیل ساختار جدید دنیای امروز یعنی دنیای ارتباطات و اطلاعات، فضایی دیگر پیش روی افراد قرار گرفت. دیگر سرمایه های مالی و میراثی شرط لازم کافی برای رسیدن به این مهم نیستند و همانطور که می بینیم بسیاری از میلیونر ها یا بهتر بگوییم میلیارد های امروزی از این دایره بیرونند. افراد بسیاری را سراغ داریم که از گاراژ منزلشان  به شرکت های مولتی میلیون دلاری رسیده اند. صاحبان گوگل ، فیسبوک ، استیو جابز فقید و البته بیل گیتس و بسیار افرادی دیگر که بارها اسامی آنها را شنیده ایم.


حال این سوال مطرح است که کدام یک از این افراد ثروتشان را با قانون جذب بدست آورده اند. یعنی جایی بنشینند و از غول کائنات بخواهند که ارزوی شان را براورده کند. یا حتی در سخنرانی های خود به این موضوع توصیه کرده باشند؟

من که به شخصه فکر نمی کنم همچین چیزی شنیده باشم. اولین چیزی که هر میلیونر خود ساخته به آن توصیه میکند تلاش و پشتکار است. نهراسیدن از شکست است و این که شکست پل پیروزی است. معانی این جملات آشکار است: دست به کار شدن و در راه هدف آنچنان پایمردی کردن یا به هدف رسیدن. همه ما شنیده ایم که ادیسون 9999 بار شکست خورد تا بالاخره لامپش روشن شد. زندگی این افراد پر است از شکست های ریز و درشت و این یعنی دست به عمل زدن.


چنانچه بهتر به این موضوعات بیاندیشیم در خواهیم یافت که اگر غیر از این باشد عجیب است. چرا که ثروتمند شدن یک رویداد نیست بلکه یک پروسه است. یک جریان است نه یک اتفاق. باید در راه هدف مطالعه کرد، شب ها بیدار ماند و صبح ها زودتر بیدار شد، سختی کشید ، به آب و آتش زد نه اینکه یکجا نشست و از کائنات درخواست برآورده شدن آرزو نمود. شاید ما یک روز صبح که از خواب بیدار میشویم و به اینترنت سری می زنیم در اخبار می بینیم که فلان جوان 20 ساله سایتش را به مبلغ 100 میلیون دلار به فلان شرکت بزرگ فروخت و با خود بگوییم خوش به حالش چقدر راحت! اما چیزی که ما می بینیم رویداد است اما آنچه پس قضیه است یک پروسه چندین ماهه یا شاید چندین ساله باشد.


پس نکته اول:

موفقیت یک پروسه است و نه یک رویداد و پروسه یعنی تلاش، پشتکار و چشیدن طعم شکست که با روح یکجا نشستن و طلب نیاز کردن سازگار نیست. البته واضح است که  قانون جذب نیز می تواند جزئی از این پروسه باشد اما مسلم است که  تمام آن نیست.

۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۷ تیر ۹۶ ، ۱۰:۳۶
تیم دانشکده موفقیت

تلاش به خودی خود برای موفق شدن کافی نیست، اگر اینگونه بود معلمان ما ساعت های استراحت و روزهای تعطیل خود را در جکوزی هایی با روکش طلا میگذراندند! استعداد هم به تنهایی ناکافی است، شاهد این موضوع هم خواننده های خیابانی هستند که موفقیت چندانی به دست نیاورده اند.موفقیت های بزرگ تنها نصیب کسانی میشود که جز به داشتن هر سه موردی که در تصویر زیر مشاهده می کنید، راضی نمیشوند.

البته که حرف زدن در این خصوص ساده است و عملی شدن آن کار هر کسی نیست.

سه پیش نیاز برای موفق شدن!

اکثرا به کارشان علاقه ای ندارند

عموما درآمد خوبی دارند ولی از شغل خود ناراضی اند. شغلشان به یکی از ضروریات زندگی تبدیل شده در حالی که رویاهایشان در حال از دست رفتن است و آنها مجبور هستند درآمد خود را صرف خریدن شادی کنند!

شغلی که به خاطر انجام آن تشویق نمیشوید

حس می کنید عمرتان تباه شده، استعدادهایتان از دست رفته و کسی قدردان تلاش شما نیست.

از دیدن افرادی که یکصدم استعداد شما را ندارند ولی به مراتب از شما موفق ترند سرخورده میشوید. زندگی بسیار غیرعادلانه است. از این همه انتظار خسته شده اید.

به کاری مشغولید که هیچ استعدادی در آن ندارید

ناامیدانه تلاش میکنید تا در کار خود موفق شوید اما حتی توان رقابت را در خود نمی بینید. درحالی که اگر کار خود را دوست داشتید، شادی ذاتی برشما قالب میشد. شادی حلقه گمشده بسیاری از افراد شاغل است.

به نظر شما استیو جابز کار خود را دوست نداشت؟ یا موسیقیدانی را میشناسید که از موسیقی متنفر باشد؟ یا نویسنده ای که از نوشتن فرار میکند؟

اگر به این امید نشسته اید که موفقیت، شما را شاد کند کاملا در اشتباه هستید. تلاش بیهوده نتیجه ای ندارد. موفقیت سهم افراد خلاق، با بصیرت و منحصربه فرد است.

اگر به شغل خود علاقه نداشته باشید به ثمر نشاندن توانمندی هایتان با سختی همراه است.

مهارت”، یکی از فاکتورهای مهم است اما برای موفقیت های بزرگ به “مهارت های بزرگ” احتیاج دارید و این مهارت ها جایی خارج ازحاشیه امنتانمی باشد.

فرض کنید موسیقیدان قابلی هستید. اما این به تنهایی هیچ فایده ای ندارد. دنیا پر است از موسیقیدانان بزرگ و بیکار!

برای موفقیت لازم است قابل تحسین باشید. یکی از راههای مطرح شدن از طریق ارائه ویدئوهای تحسین برانگیز و متفاوت یا از طریق ارتباط با ستاره های شناخته شده است. اگر این کار از شما ساخته نیست بهتر است بدنبال کسی باشید که ترتیب این کار را برای شما بدهد.

یکی از راههای رسیدن به “بهره وری” تمرین طولانی و مداوم است. مغز کاملا غریزی از فکر کردن طفره میرود و به محض رو به رو شدن با شرایط این چنینی ترجیح میدهد شما را تا جایی که ممکن است از مسئله پرت کند.

اگر واقعا با خودتان صادقانه برخورد کنید متوجه میشوید تنها چیزهایی که اهمیت دارند، مکان فعلی شما و کارهایی است که باید انجام بدهید.

ابتدا با سرکوبهای نفس مواجه میشوید و مرحله بعد نوبت به فداکاری های احساسی میرسد.

اگر با واقعیت روبه رو نشوید چیزی عوض نخواهد شد. شاید مجبور شوید برای داشتن آینده ای بهتر، چیزی که ۱۰ سال عمرتان را صرف آن کرده اید را فدا کنید

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ تیر ۹۶ ، ۰۹:۱۱
تیم دانشکده موفقیت

تحقیقات در مهندسی بیو شیمی نشان می دهد که مغز انسان ماده ای را ترشح می کند به نام اندروفین .( مورفین طبیعی بدن ) کسانی که بر ذهن آنها تفکرات منفی حاکم است اندروفینی که از مغزشان ترشح می شود بیماری زاست و کسانی که ذهن مثبت دارند اندروفین آنها شفا بخش است : یک ماده با دو خاصیت!

امروزه از نظر علمی ثابت شده که هیچ چیزی نیست که از خودش هاله انرژی ساطع نکند . قانون "دوبروی " می گوید: "هر ذره ای از خود انرژی به همراه دارد" . حتی با دوربینهای مخصوص از این انرژی ها عکس تهیه کرده اند .

هاله های انرژی با فرکانس مغز و تفکر انسان مرتبط هستند.ما می توانیم هاله های انرژی خود را با متمرکز شدن بر روی شخصی یا محلی هدایت کنیم فقط کافی است به آن شخص فکر کنیم بلافاصله هاله های انرژی ما با سرعت نور به سوی آن شخص فرستاده می شود .

هاله های انرژی قابل باردار شدن است ؛ اگر تفکر انسان منفی باشد هاله منفی و اگر مثبت باشد هاله مثبتبه این ترتیب که اندیشه های مثبت، مهر آمیز، خیرخواهانه، سرشار از توانمندی، هوش و خلاقیت بر هاله اثر مثبت دارد و سطح انرژی های آن را بالا می برد و از نظر کمی نیز میتواند هاله انسان را بزرگتر نماید .

برعکس اندیشه های منفی، بدبینی ها، خودخواهی ها، احساس تنفر از خود و یا دیگران، حسادت، خشم و هر گونه اندیشه بد بر هاله اثر تخریبی می گذارد و سطح انرژی های آن را بشدت کاهش میدهد و انرژی زیادی از انسان می گیرد.

وقتی در مکانی احساس بدی می کنید بدین معناست که آن محل از انرژی های منفی اشباع شده است و یا وقتی فردی این تاثیر را روی شما می گذارد یعنی او حامل انرژی منفی است . جالب است که این انرژی حتی هنگام فکر کردن به کسی ، حرف زدن ، گوش کردن و... به صورت چه مثبت و چه منفی منتقل می شود

انجام اعمالی مانند مدیتیشن، عبادت و تمرین تفکر مثبت، حضور در طبیعت و دوستی با آن، از عوامل مهم و تاثیر گذار بر افزایش سطح انرژی هاله می باشد.احتمال دارد که شما در طول زندگی با انجام کارهایی هاله نورانی خود را آلوده کرده باشید . هر گونه اضطراب ، دلهره ، ترس و حتی  دروغگویی ، غیبت کردن ، بدبینی، آبروی دیگری را بردن و کلیه مسائلی از این قبیل منجر به آلودگی و تجمع انرژی های تخریب گر در هاله شما می شوند.

این انرژی منفی آنقدر در هاله شما نفوذ می کند تا در جسم (آخرین سطح برای نفوذ ) اثر خود را به صورت بیماری نشان دهد.

توجه کنید که انرژی منفی منشا تمام بیماریهای روحی- روانی و جسمی انسان است و به مرور زمان رد پای خود را بر چهره و بدن ما بر جای می گذاردپس اگر دائما مریض می شوید به پاکسازی هاله و دوری از آلوده کننده های هاله تان فکر کنید.انرژی هاله تان را با راههای مثبتی که گفته شد بالا ببرید تا نیازی به راههای منفی نداشته باشید و اما   افرادی هستند که به صورت ناخودآگاه از انرژی دیگران تغذیه می کنند. معمولا آنها افرادی هستند که ما اصلا بهشان شک نداریم

ادامه در بخش دوم

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۴ تیر ۹۶ ، ۱۵:۲۶
تیم دانشکده موفقیت

زیربنا و عاملی که تعیین میکنه تا چه میزان میتونی از نیروی جادویی درونت کمک بگیری، میزان عزت نفس و اعتماد به نفسیه که داری... برای دستیابی به موفقیت ھای چشمگیر داشتن اعتماد به نفسی مثبت و قدرتمند ضروریه! اما قدرت در زندگی به چه معناست؟ آیا تا حالا بهش فکر کردی؟

احساس قدرت داشتن در زندگی یک معنی داره، که حس کنی شرایط زندگیت در کنترل تویه... و اگر به ھر علتی موردی در زندگیت ھست که مطابق میلیت نیست، میدونی و ایمان داری که باید این مورد رو تغییر بدی و این تغییر در حوزه ی قدرت تویه... موردیه که از پسش برمیای... به جرات می تونم بهت بگم که اگر بتونی چنین حس و باوری رو در خودت شکل بدی، محکوم به موفقیت و پیروزی میشی... دیگه ھیچ عامل داخلی یا خارجی ای نمی تونه مانع پیشرفت و حرکتت بشه. اما یک سوال مهم؟!!!

چگونه میشه چنین حس و باوری رو در خود شکل داد؟!

اولین قدم اینه که یک اعتماد به نفس و عزت نفس عالی، مثبت و سازنده رو در خودت شکل بدی. تا زمانی که خودت و توانایی ھات رو باور نداشته باشی، ھیچ چیزی رو نمی تونی تغییر بدی. روش ھای متفاوتی برای ساختن یک اعتماد به نفس عالی وجود داره، اما در کل ھیپنوتیزم و خودھییپنوتیزم یکی از سریع ترین، راحت ترین و خارق العاده ترین روش ھاییه که می تونه چنین اعتماد به نفسی رو در تو شکل بده، چون به راحتی تمامی افکار، باورھای محدود کننده و موانع ذھنی رو از ناخودآگاھت پاک میکنه و باورھای مثبت و سازنده رو به صورت کاملا اتوماتیک جایگزین اونھا میکنه...

دومین گام، اینه که انگیزه ای قوی و نیرومند رو در خودت شکل بدی که مدام تو رو به سمت جلو ھل بده. چرا؟ چون تمام زندگی در ھدف گذاری ھای کوچک و بزرگ در ھر زمینه ای از زندگی مادی و معنوی و خلق اونھا خلاصه میشه و ھدف گذاری و تلاش برای خلق اونھا بالا و پایین ھای خاص خودش رو داره، بنابراین اگر انگیزه ای قوی برای خلق و دستیابی به اھدافت نداشته باشی، نمی تونی تا زمان خلق نھایی ھدفت ادامه بدی و استقامت داشته باشی. بنابراین بسیار ضروریه که بدونی چرا ھدف و خواسته ای که داری رو میخوای؟ باید تمامی این دلایل رو به وضوح مشخص کنی و در گام بعدی ببینی که در ھر کدوم از این دلایل چه عاملی ھست که بهت انگیزه میده... آیا این انگیزه ھا درونیه؟ منظورم اینه که عاملی در درون تو وجود داره که بهت انگیزه میده، بهت میگه ادامه بده... برو جلو...تو میتونی... باید خلقش کنی، یا این عامل انگیزه دھنده بیرونیه؟ یعنی زمانی که ھدفت رو خلق کنی و به خواسته ای که داری برسی، پاداشی در انتظارته؟

و گام سوم اینه که مهارت ھای کاریزما و رھبری گروه رو در خودت شکل بدی. چرا؟ چون ھمه افراد مثل ھم فکر نمی کنن و افکار و عقاید و اھداف متفاوتی دارن. باید یاد بگیری که چگونه با ھمکاری و کار تیمی می تونی از دیگران درخواست کنی تا در دستیابی به اھدافت بهت کمک کنن و چگونه می تونی به دیگران کمک کنی تا به اھدافی که دارن برسن، تا در نهایت یک رابطه ی دو طرفه و برد- برد رو شکل بدی.

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۴ تیر ۹۶ ، ۱۲:۱۹
تیم دانشکده موفقیت

 
موقعی که در ذهنمان مجسم کنیم که به هدف رسیده‌ایم و نتیجه را قبل از این که به آن برسیم، ببینیم، این علاقه ایجاد می‌شود که ما با اشتیاق بیشتر حرکت کنیم. موقعی که مزایا و منافع اهداف را برای خودمان یادآوری کنیم و مرتب مجسم کنیم، این عشق و علاقه ایجاد می‌شود؛ و بعد انگیزه هم ایجاد می‌شود و این انگیزه باعث حرکت و فعالیت در جهت رسیدن به هدف می‌شود.

در زمینه هدف‌گذاری عده‌ای می‌گویند شما هدفتان را بنویسید و هرروز تکرار کنید، و عده دیگری نیز می‌گویند شما هدفتان را به زبان بیاورید یا بنویسید، سپس آن را فراموش کنید، ناخودآگاه شما این را محقق خواهد کرد. من هر دو دیدگاه را تا حدی تایید می‌کنم، اهداف باید القا شود؛ من اگر بنویسم و فراموش کنم، شاید بعدها به کلی هدفم را فراموش کنم، باید القا شود و به صورت عادت دربیاید؛ و در این زمینه تصویرسازی خیلی خوب است. می‌گویند قدرت یک تصویر برابر با هزار کلمه است؛ هزار بار من بگویم موفقم تا این که تصویر موفقیت را ببینم کاملا متفاوت است.
 
ناخودآگاه در موفقیت ما چه نقشی دارد؟ 
 
هر دو باید باهم باشند؛ هم تصویری و هم کلامی باشد؛ هدف این است که به ناخودآگاهمان القا شود، به ناخودآگاهمان که القا شد، دیگر در آن مسیر می‌رود. موقعی که با تلقین و تصویرسازی و بیان‌کردن و نوشتن به صورت عادت درآمد و وارد ناخودآگاه شد، دیگر در آن مسیر حرکت می‌کنیم و رسیدن به موفقیت راحت‌تر و سریع‌تر خواهد بود. مثل افرادی که اعتیاد پیدا می‌کنند، اول با مقدار کم شروع می‌کنند، بعد می‌بینند که نمی‌توانند دست بردارند.

ما باید این عادت را برای کارهای خوب، برای اهدافی که داریم ایجاد کنیم. عادت کنیم به مطالعه در جهت رسیدن به هدف، عادت کنیم به فعالیت در جهت رسیدن به هدف، عادت کنیم به ورزش، عادت کنیم به تعامل و ارتباط با افراد موفق، عادت کنیم به کارهایی که ما را برای رسیدن به هدف کمک می‌کند. مدتی که این کارها را انجام دهیم و بیان کنیم و تصویرسازی کنیم، دیگر تکیه‌کلام و رفتارمان می‌شود و افرادی که در این مسیر هستند، برای ما ظاهر می‌شوند؛ یا کتاب‌ها و سی‌دی‌ها و ابزاری که برای رسیدن به این هدف لازم داریم یا هر چیز دیگری، برایمان ظاهر می‌شود.

باید در اثر تکرار و با تصویرسازی و با تلقین، اهداف را از خودآگاه به ناخودآگاه انتقال دهیم؛ سپس ناخودآگاه خودش برنامه‌ریزی خواهد کرد. باید در یک مدت، تمام برنامه‌ها، تمام صحبت‌ها، تمام افکار، تمام تصاویر و کارهایمان در جهت رسیدن به هدف باشد؛ بعضی می‌گویند سه هفته، بعضی از علما می‌گویند چهل روز، آقای جک کنفیلد می‌گفت ۴۴ روز یا بعضی‌ها می‌گویند ۶۰ روز. در هر صورت ما مدتی این را انجام می‌دهیم، بعد وارد ناخودآگاه می‌شود، ضمیر باطن و شعور باطن ناخودآگاه برای رسیدن به این هدف برنامه‌ریزی می‌‌کند. پس خودآگاه را به ناخودآگاه انتقال دهیم و این طور نباشد که آگاهانه و به اجبار این کار را انجام دهیم؛ موقعی که وارد ضمیر ناخودآگاه شد، این ضمیر ناخودآگاه نیروی بی‌کرانی که دارد، ما را در آن راستا هدایت می‌کند و به آن هدف می‌رساند.

در کنار این موارد باید به این موضوع هم اشاره کرد که عده‌ای معتقدند در ناخودآگاه برنامه‌هایی هست که ما هم از آنها بی‌خبریم و این عملا ترمز ما شده است، هرچقدر هم که به آن بهترین برنامه‌ها را القا ‌کنیم باز یکسری برنامه‌ها علیه آن است. پرسش این است که این موارد را چگونه می‌شود پاک‌سازی کرد؟ در پاسخ باید گفت ما خیلی خوشبختیم که در چنین قرنی زندگی می‌کنیم که آنقدر اطلاعات بشر زیاد شده، آنقدر آگاهی زیاد شده که همه مسائل را می‌توانیم راحت حل کنیم. یک راهکار خیلی خوب برای این مسئله وجود دارد؛ یکسری افکار و عادت‌ها وارد ناخودآگاه شده و به صورت ترمز یا مانع برای رسیدن به هدف عمل می‌کند و راهکار آن برنامه‌ریزی عصبی-کلامی NLP است.

NLP در آینده نه فقط در یک عده خاص، بلکه در دنیا تحول ایجاد می‌کند. مثل خیلی چیزهای دیگر، عده‌ای در ابتدا مانع از آن می‌شوند اما بعد عمومیت پیدا کند؛ من جایی خواندم کسانی که کارخانه تولید داروهای شیمی‌درمانی دارند، مانع این می‌شدند که خواص لیمو آشکار شود؛ چون لیمو ۲۰۰ برابر این داروهای شیمی‌درمانی خاصیت دارد. خیلی از افراد دوست ندارند که مردم این اطلاعات کاربردی را به دست بیاورند، مانند این است که اگر کنکور را بردارند، خیلی از آموزشگاه‌های کنکور درآمدشان کم می‌شود. همان نکته‌ای که در فیلم راز از آن صحبت می‌شود که می‌گویند این راز پنهان شده بود، این راز دفن شده بود، عده‌ای این راز را می‌دانستند و در اختیار دیگران قرار نمی‌دادند. دقیقا این NLP هم یک راز است، برنامه‌ریزی عصبی-‌کلامی یک راز است.

با این برنامه‌ریزی ما به اعصاب و مغز و کلاممان برنامه می‌دهیم ‌و برای کم‌رنگ‌کردن و از‌بین‌بردن خاطرات منفی یا آن تصاویر و افکاری که در ذهن و ضمیر باطن و نیروی ناخودآگاه هست، می‌توانیم از آن استفاده کنیم به صورتی که تاثیر نگذارد؛ هیچ‌وقت هیچ چیزی پاک نمی‌شود، فقط در آن لحظه به آن دسترسی نداریم؛ اگر کامل فراموش کنیم، نباید یک یا دو ساعت بعد یا روز بعد یادمان بیاید؛ مگر این‌که قسمتی از مغز آسیب ببیند که خیلی خیلی کم برای افراد پیش می‌آید. ما با NLP این خاطرات را فراموش نمی‌کنیم، بلکه اثر منفی‌اش را از بین می‌بریم، این ترمزها را کمرنگ می‌کنیم تا سد راه ما نشوند.
۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۴ تیر ۹۶ ، ۱۱:۳۲
تیم دانشکده موفقیت

ثروتمندانه زندگی کردن و داشتن یک زندگی سرشار از نعمت و رفاه، یکی از آرزوھای مشترک تمامی انسان ھاست، اما داشتن چنین زندگی ای برای بسیاری از افراد سخت و دور از باور به نظر میرسه. اما یادت باشه دوست من که حقیقت جهان ھستی اینه که ثروت و فراوانی در وجود تمامی انسان ھا قرار داده شده، به صورت کاملا ذاتی و طبیعی!

فراوانی و ثروت، صرفا یک نگرشه و نکته ی مثبتی که وجود داره اینه که به راحتی می تونی نگرشت رو کنترل کنی و نگرش دلخواھت رو شکل بدی. اما چگونه؟

1. ذھنیت ثروت و فراوانی رو در خودت شکل بده.

ذھنیت فراوانی یک باور غالب داره که میگه برای ھمه، بیش از حد نیازشون ھست. بنابراین مدام این جمله رو تکرار کن که خالق این جهان، بی نهایت رزاقه و برای ھمه، بیش از حد نیازشون ھست... ھمه چیز به اندازه ی کافی وجود داره... من به فراوانی نعمت، ثروت و سلامتی ایمان دارم...

2. سپاسگزار تمامی مواردی باش که ھمین حالا در زندگی تو وجود داره.

سپاسگزاری از نظر کاینات یک سیگنال بسیار قدرتمنده که نشون میده آماده ی دریافت بیشتر ھستی. ازت میخوام که ھمین حالا تمامی موارد خوب و مثبتی که در زندگیت وجود داره رو یادداشت کنی و بابت تک تک اونھا از خدای رحمن سپاسگزاری کنی. ھرچه مواردی که یادداشت می کنی بیشتر باشه، بهتره. ازت میخوام که این تمرین رو ھر شب، به مدت حداقل یک ماه انجام بدی تا به چشم خودت ببینی که ھمین تمرین ساده که روزانه چند دقیقه بیشتر وقتت رو نمیگیره، چگونه زندگیت رو جادویی و پر از اتفاقات خوب میکنه.

3. صبح، زمان تعیین کننده ی روز شماست!

صبح، زمانی که از خواب بیدار میشی، لحظه ای بسیار تعیین کننده است، چون تمام روزت رو تحت تاثیر قرار میده. بنابراین سعی کن حس و حال خوبی به صبح ھات بدی تا به طبعش روز و زندگی بھتر و با کیفیت تری رو تجربه کنی. سعی کن خواب کافی داشته باشی، صبح ھا زودتر از خواب بیدار بشی، صبحانه مغذی ای داشته باشی، و ھر روز ورزش کنی و تمرینات خود

ھیپنوتیزمت رو انجام بدی.

4. پذیرای فرصت ھایی باش که کاینات در اختیارت قرار میده.

زمانی که تمام توجه و تمرکزت رو به ثروت و فراوانی لایتناھی کاینات میدی، طبق قانون، کاینات و جهان ھستی، فرصت ھا، ایده ھا، موقعیت و افرادی رو در مسیرت قرار میده تا خودت شخصا این تمرکز رو به معادل فیزیکیش و ھر اونچه که میخوای تبدیل کنی. بنابراین

تنها زمانی می تونی به این مواھب و نعمات و ھر اونچه میخوای دست پیدا کنی که اولا منتظر چنین فرصت ھایی باشی، آماده ی پذیرش اونھا باشی و ثانیا بدونی که چگونه این فرصت ھا رو شناسایی کنی واز اونھا استفاده کنی

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۳ تیر ۹۶ ، ۱۴:۱۵
تیم دانشکده موفقیت

زیربنا و عاملی که تعیین میکنه تا چه میزان میتونی از نیروی جادویی درونت کمک بگیری، میزان عزت نفس و اعتماد به نفسیه که داری... برای دستیابی به موفقیت ھای چشمگیر داشتن اعتماد به نفسی مثبت و قدرتمند ضروریه! اما قدرت در زندگی به چه معناست؟ آیا تا حالا بهش فکر کردی؟

احساس قدرت داشتن در زندگی یک معنی داره، که حس کنی شرایط زندگیت در کنترل تویه... و اگر به ھر علتی موردی در زندگیت ھست که مطابق میلیت نیست، میدونی و ایمان داری که باید این مورد رو تغییر بدی و این تغییر در حوزه ی قدرت تویه... موردیه که از پسش برمیای... به جرات می تونم بهت بگم که اگر بتونی چنین حس و باوری رو در خودت شکل بدی، محکوم به موفقیت و پیروزی میشی... دیگه ھیچ عامل داخلی یا خارجی ای نمی تونه مانع پیشرفت و حرکتت بشه. اما یک سوال مهم؟!!!

چگونه میشه چنین حس و باوری رو در خود شکل داد؟!

اولین قدم اینه که یک اعتماد به نفس و عزت نفس عالی، مثبت و سازنده رو در خودت شکل بدی. تا زمانی که خودت و توانایی ھات رو باور نداشته باشی، ھیچ چیزی رو نمی تونی تغییر بدی. روش ھای متفاوتی برای ساختن یک اعتماد به نفس عالی وجود داره، اما در کل ھیپنوتیزم و خودھییپنوتیزم یکی از سریع ترین، راحت ترین و خارق العاده ترین روش ھاییه که می تونه چنین اعتماد به نفسی رو در تو شکل بده، چون به راحتی تمامی افکار، باورھای محدود کننده و موانع ذھنی رو از ناخودآگاھت پاک میکنه و باورھای مثبت و سازنده رو به صورت کاملا اتوماتیک جایگزین اونھا میکنه...

دومین گام، اینه که انگیزه ای قوی و نیرومند رو در خودت شکل بدی که مدام تو رو به سمت جلو ھل بده. چرا؟ چون تمام زندگی در ھدف گذاری ھای کوچک و بزرگ در ھر زمینه ای از زندگی مادی و معنوی و خلق اونھا خلاصه میشه و ھدف گذاری و تلاش برای خلق اونھا بالا و پایین ھای خاص خودش رو داره، بنابراین اگر انگیزه ای قوی برای خلق و دستیابی به اھدافت نداشته باشی، نمی تونی تا زمان خلق نھایی ھدفت ادامه بدی و استقامت داشته باشی. بنابراین بسیار ضروریه که بدونی چرا ھدف و خواسته ای که داری رو میخوای؟ باید تمامی این دلایل رو به وضوح مشخص کنی و در گام بعدی ببینی که در ھر کدوم از این دلایل چه عاملی ھست که بهت انگیزه میده... آیا این انگیزه ھا درونیه؟ منظورم اینه که عاملی در درون تو وجود داره که بهت انگیزه میده، بهت میگه ادامه بده... برو جلو...تو میتونی... باید خلقش کنی، یا این عامل انگیزه دھنده بیرونیه؟ یعنی زمانی که ھدفت رو خلق کنی و به خواسته ای که داری برسی، پاداشی در انتظارته؟

و گام سوم اینه که مهارت ھای کاریزما و رھبری گروه رو در خودت شکل بدی. چرا؟ چون ھمه افراد مثل ھم فکر نمی کنن و افکار و عقاید و اھداف متفاوتی دارن. باید یاد بگیری که چگونه با ھمکاری و کار تیمی می تونی از دیگران درخواست کنی تا در دستیابی به اھدافت بهت کمک کنن و چگونه می تونی به دیگران کمک کنی تا به اھدافی که دارن برسن، تا در نهایت یک رابطه ی دو طرفه و برد- برد رو شکل بدی.

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ تیر ۹۶ ، ۱۴:۰۷
تیم دانشکده موفقیت

ادامه از بخش اول

یکی از راههای کسب انرژی از شما این است که :این افراد ممکن است نزدیک شما بیایند و برای شما درد دل کنند و بگویند که چه آدم بدبخت و فلک زده ای هستند و ... و هر چه شما راه چاره نشانشان می دهید گوش نمی دهند، چون نمی خواهند که تغییری در وضعیتشان بوجود بیاید چرا که این تنها راهی است که می توانند انرژی بگیرند، آنها با این کار در حال گرفتن انرژی شما هستند در حالی که شما دلتان به حالشان سوخته است.

پس اگر بجای یک گفتگوی منطقی دوطرفه، وارد گفت و شنودی شدید که هر راه حلی ارائه دادید با جمله : آره درست میگی، ولی..... پاسخ داد، بدانید که دارید انرژی از دست می دهید.

راه دیگر انرژی گرفتن از شما تحقیر کردنتان است: بعضی از مردم سعی میکنند با هر حیله ای متوسل شوند و تحقیرتان کنند تا  انرژیتان را بگیرند که نام دیگر این کار دیگرآزاری یا سادیسم است. شخص سادیستیک با تحقیر دیگری احساس خود برتربینی کرده و انرژی دیگران را از آن خود می کند.

تحقیر کردن میتواند نسبت به پوشش، ظاهر، جسم، جنسیت، رفتار، گفتار، و ... باشد.

خیط کردن دیگری و یا انتقاد از او، تحت هر نامی که صورت گیرد در واقع تحقیر است و انرژی را به سمت تحقیر کننده می کشاند.

بهتر است که یادتان باشد اکثر این افراد از کاری که انجام میدهند کاملا بی اطلاعند در رابطه با آنها پس از مدتی زمانی کوتاه یا بلند، احساس می کنید بی انرژی و بی حوصله شده اید در حالیکه آنها سرحال آمده اند. اینگونه رابطه ها را دوست دارید قطع کنید و از رابطه با اینگونه افراد بدون اینکه بدانید چرا، طفره می روید.

اگر واقعا به این افراد دوست و نزدیک هستید میتوانید موضوع را با آنها در میان بگذارید و به آنها کمک کنید. چون این افراد با اینکار رابطه اجتماعی خودشان را با دوستان و اطرافیان تخریب می کنند.

در صورتی هم که این شخص در زندگیتان و برایتان اهمیتی ندارد بهتر است که از او دوری کنید.

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۳ تیر ۹۶ ، ۱۱:۵۷
تیم دانشکده موفقیت

 جک ما، موسس گروه چینی علی بابا روز 10 سپتامبر 2016، 52 ساله شد. ثروت او معادل 27.9 میلیارد دلار تخمین زده می شود اما زمانی که معلم زبان انگلیسی بود ماهانه 12 هزار دلار حقوق می گرفت و البته همان زمان هم از زندگی اش رضایت داشت.

با در نظر گرفتن فقر و مشکلاتی که جک ما در دوران کودکی خود با آنها دست و پنجه نرم کرده بود، دستاوردهای او باورنکردنی و قابل ستایش هستند. در طول این مسیر، او آنقدر شکست خورده که شاید باورش برای خیلی از ما سخت باشد.

1. مردود شدن در دروس بسیاری در مدرسه او را ناامید نکرد.

جک ما اصلا دانش آموز خوبی نبود. آنطور که خودش می گوید دو بار در مدرسه ابتدایی، سه بار در دوران متوسطه و دو بار هم در امتحان ورودی کالج مردود شده بود. او در این زمینه تنها نیست و می توان نام های بزرگ دیگری از جمله آلبرت انیشتین و آبراهام لینکلن را نیز در کنار او قرار داد. همه این افراد در زندگی تحصیلی و آکادمیک خود شکست های سنگینی خورده اند اما راه موفقیت همیشه از مدرسه و دانشگاه نمی گذرد.
 
درس های موفقیت از شکست های موسس علی بابا

2. او در امتحان 120 نمره ای ریاضیات، یک گرفت.

شکست خوردن یک چیز است و در امتحان 120 نمره ای ریاضیات، نمره یک گرفتن یک چیز دیگر! با وجود این که علی بابا شرکتی در حوزه تجارت آنلاین است، ریاضیات برای جک ما هیچ وقت نام خوشایندی نبود. خودش در این باره می گوید: «من در ریاضیات اصلا خوب نیستم. هیچ گاه مدیریت نخوانده ام و هنوز هم نمی توانم گزارش های حسابداری را بخوانم.» جالب تر این که او در دوران کودکی اش حتی یک بار اسم کامپیوتر را نشنیده بود.

3. او اسوه صبر و پشتکار است.

شاید با توجه به آنچه تا اینجا گفته شد، برای تان خیلی جای تعجب نباشد که جک ما 10 بار برای رفتن به دانشگاه هاردورد درخواست ارائه داد و هر 10 بار درخواستش رد شد. نکته جالب اما پشتکار اوست که برای رسیدن به هدف از هیچ تلاشی فروگذار نکرده است. او می گوید: «مهم ترین چیزی که باید داشته باشید، صبر است.»

4. بعد از آن که برای 20 شغل درخواستش رد شد، همچنان امیدوار باقی ماند.

جک پس از آن که بالاخره موفق شد از کالج فارغ التحصیل شود، 30 بار برای شغل های مختلف درخواست داد و تمام درخواست هایش به در بسته خورد. او حتی می خواست پلیس شود که این درخواست نیز راه به جایی نبرد اما درست مانند قهرمان مورد علاقه اش در سینما، فارست گامپ، جک به دویدن ادامه داد: «امروز ظالم است، فردا ظالم تر ولی پس فردا زیباست.»

5. قامتی کوتاه و قیافه ای نه چندان جذاب دارد.

جک به همراه 23 نفر دیگر برای کار کردن در رستوران KFC درخواست دادند و به مصاحبه دعوت شدند. از این جمع 24 نفره همه به جز او به استخدام شرکت درآمدند اما او به خاطر قیافه نه چندان جذاب و قد کوتاهش رد شد. همسرش که قبل از ثروتمند شدن او با او ازدواج کرده بود، می گوید: «جک مرد جذاب و خوش قیافه ای نیست اما من عاشقش شدم چون می تواند کارهایی را انجام دهد که مردان جذاب از پس انجام دادنش بر نمی آیند.»

6. به شرکایش گفت نمی توانند به رده مدیریت ارشد برسند.

در یکی از بدترین تصمیمات مالی که یک مدیرعامل ممکن است بگیرد، جک ما به 18 شریکی که داشت (آورده مجموع آنها 60 هزار دلار آمریکا بود) اعلام کرد که هیچ کدام از آنها نمی توانند به رده ای بالاتر از مدیریت شرکت برسند. او خودش اعتراف می کند که این بدترین تصمیم زندگی کسب و کاری اش بوده است: «درسی که در روزهای تاریک علی بابا گرفتم این است که باید کاری کنی که اعضای تیمت احساس ارزشمند بودن کنند و چشم انداز داشته باشند.»
منبع: ماهنامه بازاریاب بازارساز 
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ تیر ۹۶ ، ۰۹:۱۷
تیم دانشکده موفقیت